یادداشت لعیا عرب

        داستان این کتاب راجع به پسری به اسم دارن شان هست که با دوستش استیو لئوپارد تصمیم میگیرن به سیرکی که در شهرشون برگزار شده برن.
اگر قبل از این کتاب ، مجموعهٔ حماسه کرپسلی رو کامل بخونید کتاب رو بهتر میفهمید ولی من فقط یک جلد کرپسلی رو خونده بودم و شاید یکی از دلایل اینکه ارتباط قوی با این مجموعه نگرفتم این بود.
یه چیز دیگه که اصلا پسندم نبود تو این کتاب ، روایت بیش از حد بچگانه‌ی برخی از قسمت ها بود که نمیدونم بتونم تقصیر ترجمه بندازم یا نه!
ازین موارد بگذریم شخصیت پردازی قابل قبولی داشت و روند داستان هم بدون شک با ویژگی قلم دارن شان ، خیلی سریع و خوب بود و میشه گفت کتاب راحت خوانی بود(برای دراومدن از ریدینگ اسلامپ گزینه خوبیه.)!
به طور کل اگر میخواید از دارن شان کتاب قوی و پرجون بخونید قطعا بهتون نبرد با شیاطین رو پیشنهاد میکنم ولی اگر کانسپت خون آشام و اشباح دوست دارید با بچگانه بودن فضا خیلی مشکل ندارید این کتاب هم میتونه براتون خوب باشه.
پ.ن۱ : دارن برای استیو همه کار کرد ولی استیو...
پ.ن۲ : حسرت نداشتن خواهر جلد ۶۴۲ این‌بار با آنی.
      
8

5

(0/1000)

نظرات

مُحیصا

مُحیصا

1402/11/2

یکی از کتاب های مورد علاقه ی دوران بچگیم بود و عاشقش بودم. البته روند داستان تو جلدهای بعد خیلی بهتر میشه.
1

1

جدی؟
شاید بتونم دوباره بهش اعتماد کنم پس.. 

1

مُحیصا

مُحیصا

1402/11/2

به نظر من که بهتر میشه.
ولی اگه یه کار خیلی خوب از دارن میخوای جلاد لاغرش خیلی خاصه.
خودِ دارن شان یه بار تو صفحه فیسبوکش نوشت: اگه بهم بگن تمام کتابات دارن میسوزن و از بینشون فقط میتونی یکی رو نجات بدی کدومو نجات میدی؟ میگم: جلاد لاغر. 
1

1

حتما! 

1