یادداشت کتاب ابرک
1402/3/17
🔻قصه دختری که نمیخواد رنگ جماعت بشه و در آخر اوست که یک شهر رو نجات میده. 🔻روایت تصمیم گیری در موقعیت های حساس و اعتماد و پافشاری بر سر راهی که میدونی درسته.* جودی دختری است که بعد از فوت پدر و مادر و مادربزرگش، با عمویش زندگی میکنه. روزی یک فرد عجیب (خواب دزد) وارد شهرشون میشه و از مردم میخواد در قبال یک فنجان سکه، رویاهاشون رو به اون بفروشند. همه مردم طمع میکنند به جز جودی که این کار رو نمیکنه و مدام حرف مادربزرگش به یادش میاد که «هیچ وقت رویاهات رو نفروش» روزها میگذره و مردم با پولهاشون خرید میکنند و خوش میگذرونند اما وقتی دیگه نمیتونند بخوابند و دچار ضعف و بی حالی میشند، تازه میفهمند چه اشتباهی کردند. سراغ مرد خواب دزد میرن تا رویاهاشون رو پس بده اما اون میگه باید پولهایی رو که داده برگردونن تا رویاها رو پس بده، در غیر این صورت شهر رو نابود میکنه. مردم چاره ای ندارن جز اینکه سراغ جودی برن تا براشون کاری بکنه، بهش پیشنهاد میدن تا رویاهایش رو به مرد خواب دزد بده تا از فکر نابودی شهر بیرون بیاد. جودی در دوراهی نجات شهر و سلامت خودش و حرف مادربزرگش قرار میگیره و در نهایت بهترین تصمیم رو میگیره، یه راه عااالی. ✍️معرفی از فاطمه آخوندمهدی ✅گروه سنی: +۸ سال
(0/1000)
زینب ایمان طلب
1402/3/17
0