یادداشت زینب
1402/10/24
3.7
21
از کتابهایی که نویسنده سعی میکنه جزئیات رو بیان کنه و خواننده رو با خودش همراه کنه خوشم میاد. زندگیای که داخل این کتاب فروشی بود، صمیمیتی که بینشون بود با وجود کلی آدم جدید که ممکن بود فقط برای یک روز اونجا باشه، جرج که با وجود سن زیاد و شلوغی کتاب فروشی باز هم با همه مهربون بود، همهی اینها باعث شد ادامه بدم و کنارش نذارم. خوشحالم که تموم شدنش مساوی شد با اولین بارون پاییزی. اون یدونه ستاره رو به خاطر لحظاتی که متن کشدار میشد و کمی حوصلم سر میرفت ندادم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.