یادداشت فاطیما

        فکر کنم من اصلاً نتونم مرور خوبی برای این کتاب بنویسم و کلی آدم دیگه چیزهای خوبی نوشته‌‌ن. من بیشتر یه مواجه شخصی با کامو دارم و این رو یک‌جایی نوشتم:
«تابستانِ چهار سال پیش نمایشنامهٔ صالحان از کامو را خوانده بودم. دوستش داشتم. بعدتر یک نوروز بیگانه را خواندم و تا کالیگولا دیگر چیزی از کامو نخواندم. کالیگولا را که می‌خواندم فهمیدم از کامو می‌ترسم. از خواندنش. ته دلم را خالی می‌کند. چون یک نفر آمده چیزهایی که مغزم بهش فکر می‌کند را نوشته است. از این نویسنده‌ها می‌ترسم. بعد از خواندنشان قلبم سنگین می‌شود و دوست ندارم تا مدت‌ها گذرم بهشان بیافتد. این نمایشنامه را در شرایط بدی خواندم و بیشتر اذیتم کرد. نمی‌دانم دوباره کی گذرم به کامو بیافتاد اما می‌دانم همیشه، هر بار ته دلم را خالی می‌کند.»

ده روز- ده نمایشنامه 
روز پنجم، کالیگولا
      
37

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.