یادداشت پروانه🇮🇷

        کتاب چهارمِ چالش کتابخوانی متفاوت: 

خلاصه:  جودی در شیفت شب یک فروشگاه فودپلاس محلی مشغول کار است. با اینکه زندگی فوق‌العاده‌ای ندارد اما سعی می‌کند شاد باشد. زمانی که او داخل یخچال یک یتی بزرگ (پاگنده) را مشغول خوردن بستنی می‌بیند، زندگی‌‌اش به طور خطرناکی با زندگی مانستر پیوند می‌خورد.
او برای گیر انداختن این موجود با یک آژانس هیولا تماس می‌گیرد و آن‌ها مردی به نام مانستر را برای این امر به محل کار جودی می‌فرستند. تخصص مانستر در گرفتن چیزهایی است که شب‌ها بیرون می‌آیند. چیزهایی مثل اژدهایان و ترول‌ها.
بعد از آشنایی مانستر و جودی با یکدیگر، با اینکه خیلی با هم خوب نیستند، اما ناچارند در کنار هم با گربه‌سانان، اژدهایان، سگ‌های دریایی اینوئیت و یک پیرزن دیوانۀ گربه‌دوست مواجه شوند تا بتوانند آیندۀ دنیا را نجات دهند.
☆☆
نظر من:  یه کتاب نوجوان پسند فانتزی طنز، خیلی باحال بود خیلی باهاش حال کردم. فضای خودمونی و راحتی داشت، قلم نویسنده  روون بود وفانتزی پیچیده ای نبود، از همه بهتر طنز بودنش بود 
داستانش هم خیلی زیبا و د گیرا بود و تا کامل نمی خوندی نمیتونستی رهاش کنی، معماهای قشنگی ام داشت. خلاصه قشنگ بود. بخونید و لذت ببرید. ✨
      
189

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.