یادداشت مریم محسنیزاده
1404/2/1
"از کتابهایی بود که دوست نداشتم تموم بشه 🫠" اولین داستانهایی بود که از آریل دورفمن میخواندم و فوقالعاده مشتاق خواندن سایر آثارش هستم. با اینکه کتاب کوچکی بود و میشد در یک نشست کوتاه یا در یک رفتوآمد مترویی خواندش، اما من آرام و نرم خواندم و از خواندنش لذت بردم. فضا و حالوهوای داستانها تا مدتی من را میگرفت؛ انگار باید بین هر داستان مکث میکردم و اجازه میدادم تا تهنشین شود. آریل دورفمن برای نوشتن داستانهایش عموماً از واقعیت الهام میگیرد و به سارتر ارادت خاصی دارد. او اغلب اندیشه و درونیات شخصیتهای دغدغهمند را به تصویر میکشد. داستان "همهٔ دار و ندارم" نقدی است بر استبداد و جنگ که به زندگی یک ترامپتنواز میپردازد. موتیفِ ترانهٔ ممنوعه، به خوبی توی متن جاگذاری شده و موجب پیشبرد داستان میشود. توصیفات پر جزئیات داستان، فوقالعاده تصویرساز هستند بهطوریکه مثل یک فیلم یا فریمهای انیمیشن، تصاویر در ذهن شکل میگیرد، احساسات مخاطب را درگیر کرده و موجب همذاتپنداریاش میشود. داستان در خلل فلشبک مداوم به گذشته جلو میرود و پایانبندی خوبی دارد که رنگوبویی از امید میدهد. دیالوگها هم عالی هستند؛ در ادامه دیالوگ پایانیِ داستان را میآورم: _ این چه ترانهای است؟ تا حالا نشنیده بودم _ تو نشنیدهای بابا جان. درست است، از این به بعد هم دیگر نمیشنوی. _ کی میشنوم بابا؟ _ یک روز میشنوی، دور نیست آن روز. داستان "خورش" در دورهٔ جنگ میگذرد و توسط زنی روایت میشود که همسرش به زندان افتاده. زن از وضعیتش میگوید و نویسنده افکار و درونیاتش را خیلی خوب بیان میکند. داستان بیشتر شبیه برش دردناکی از زندگی زنِ منتظری است که احساسات مخاطب را برمیانگیزد؛ همسری که منتظر شنیدن خبری از زنده ماندن شوهرش است. تنها نقطهقوت داستان این است که دورفمن، استیصال زن درمانده را خوب نشان میدهد و این داستانک هم شروع و پایان خوبی دارد. آدم بعد از خواندن این داستان هوس میکند یک دور دیگر شعر "خانواده سرباز" از نیما یوشیج را بخواند که به احوالات همسرِ سربازی قفقازی میپردازد. داستان "امنیت" دربارهٔ اقدامات امنیتی شدید بعد از یازده سپتامبر در فرودگاه آمریکاست. داستان چندان قوی نیست اما کلمات جوری کنار هم قرار گرفتهاند که به مخاطب حس خوبی میدهند.
(0/1000)
فاطمه معروفی
1404/2/1
1