یادداشت امیررضا سعیدی‌نجات

        بسم الله

بعد از خواندن کتاب ذهنم چندجا همزمان رفت...
۱- چقدر، قدر داشته‌هایمان را می‌دانیم؟
۲- چقدر، داشته‌هایمان را دوست داریم؟
۳- چقدر، می‌توانیم با داشتن آن‌ها، از بودن شان لذت ببریم؟
۴- چقدر با کارکردشان در زندگی مان آشنایی داریم؟
۵- چقدر وابسته به آن‌ها هستیم؟ روزی می‌توانیم از آن‌ها جدا شویم؟
و سوال‌های بسیار دیگر...
اصلاً داشتن چقدر مهم است به نسبت نداشتن؟
همه سوالات بالا را درباره نداشته‌هایمان تکرار کنیم...

داستان دختری که یک کِش پیدا می‌کند و خوشحال از پیدا کردن آن، از مادرش اجازه می‌گیرد تا آن را مال خود کند. همین باعث شادی اش می‌شود و با تخیل خود، فکر می‌کند که چه کارهایی می‌شود با این کِش انجام داد؟
مثلاً می‌توان همه آدم بدجنس های دنیا را با این کش طناب پیچ کرد!!!!

حقیقتا خلاقیت نویسنده در به تصویر کشیدن محتوای عالی به ساده ترین شکل ممکن بی‌نظیر است.
      

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.