یادداشت امیررضا باقری

        از نظر من عشقی که در شب های روشن ترسیم شده یک عشق مریض است. قرار هم نبوده نباشد و از این جهت به داستان نمیتوان خرده‌ای گرفت. من ببشتر از این که با مسیر شخصیت اصلی همراه شوم و بتوانم با او همزاد پنداری کنم نسبت به نوع رفتار آزتنکا با شخصیت اصلی، که حتی آزتنکا زحمت پرسیدن اسمش را به خود نداد، در کل داستان و خصوصا نامه پایانی‌‌اش عصبانی بودم. بنظر من آزتنکا یک مطلوب آرمانی نیست بلکه تجسم دختری مبتلا به نارسیسیزم حاد است با ماسک مهربانی. 
در نهایت شب‌های روشن داستان عاشقانه‌ای بود که در درگیر کردن احساسات من چه موقع خواندن داستان و چه پس از آن بسیار موفق عمل کرد.
      

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.