یادداشت
1403/1/25
4.4
142
《ترس گناه اصلی است. تقریبا تمام شرهای دنیا ریشه در این دارند که یک نفر از چیزی می ترسد. ترس یک افعی لغزان سرد است که به دور آدم چمبره میزند. زندگی با ترس وحشتناک و مهمتر از همه، خفتبار است.》 این کتاب داستان ترسیدن و تظاهر کردن است. ترسِ از انتخاب خودمان به جای دیگران ترس از محروم شدن دوست داشتنی نبودن ترک شدن و... تظاهر به راضی و شاد بودن تظاهر به دوست داشتن دیگران و ... ترس هاو تظاهر هایی که هرکدام به تنهایی میتوانند باعث شوند از زندگی لذت نبریم و برای خودمان زندگی نکنیم.. ولی انسان تا کی میتواند اولویت زندگی خود نباشد؟ خانم مونتگمری در زمان خودشان بسیار منطقی و خوب به مسئلهی تحقیر پیر دخترها(به اصطلاح کتاب) پرداختهاند.. خیلی خوب و کامل از پس شرح تنهایی، سنگینی غصه و فشار اطرافیان بر دختری مثل ولنسی براومدن. اذیت های اطرافیان، زخم زبون ها و دیدگاه هارو بسیار زیبا و دقیق نشان دادن.. کتاب شیرین و دوست داشتنی بود گاهی توصیفاتش درمورد طبیعت زیاد میشد ولی آزار دهنده نبود! فقط یکم پایان کتاب تخیلی طور بود 😅 ترکیب شنیدن این داستان با صدای بارون فوق العاده جذاب بود، تبدیل به خاطرهی شیرینی شد :))) در آخر به قول کارول دوک: تغییر ممکن است سخت باشد، اما تا به حال نشنیدهایم کسی بگوید که ارزشش را نداشت!🤌
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.