یادداشت

ویولون زن روی پل
        بسم‌الله  

من هم در مقطعی از زندگی فقط مرگ را چاره رهایی از رنجم می‌دانستم. ولی وقتی توی کتاب خواندم که آدم معتاد، بعد از مرگش هم نفسی زبون و ضعیف و معتاد دارد، پشتم لرزید. فکر و نیتی که فرد را بکاری وابسته می‌‌کند، هزاربار از آن جسم وابسته به موادْ وحشتناک‌تر و عذاب‌آور تر است. و آن نفس آلوده تازه بعد از مرگ تجسم می‌یابد. در عالمی که بهبود و تغییر بسیار پرهزینه‌تر و سخت‌تر خواهد بود‌.
شاید برای خیلی‌ها این کتاب روایتی از اعتیاد و ترک آن باشد. اما برای من کتاب رهایی و مرگ بود.
کتاب، صحنه‌های درگیرکننده و تکان‌دهنده‌ی گیرایی داشت. اما اتصال من به متن، وقت خواندن سوال مشترک همه معتادان بود: من از اعتیاد می‌میرم؟ مصرف‌کنندگان از همه‌جا بریده و ناامیدی که دیگر تنها راه ترک را مرگ می‌دانستند. و اشتیاقشان به مرگ و ترک در هم تنیده بود

باباخانی خوب ترسیم کرده که وقتی از اعتیاد حرف می‌زنیم، دقیقا از چه حرف می‌زنیم. فعلی غیرقابل کنترل و مدیریت و هدایت. عادتی که تمام روزت و شاید تمام زندگی‌ات را بر پایه آن برنامه‌ریزی می‌کنی. عامل مهم دیگرش اینکه، بر روی قدرت تشخیص‌ات و توان عقلی‌ات اثر کاهشی و مخرب داشته باشد. چیزیکه آنقدر به آن وابسته باشی که بنظر برسد فقط مرگ تو را از آن جدا میکند.
با این تعریف، دنیا در اعتیادهای عجیب و غریبی فرو رفته است. مخدرها خیلی متنوع و مختلف شده‌اند. پورنوگرافی و انواع انحرافات جنسی، شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، چاقی و مصرف قند و.‌‌.. و حتی چیزهایی به شگفتی دیجیتال دراگ! 

کتاب باباخانی فوق‌العاده است چون پشت پرده اعتیاد را نشان می‌دهد: فرار از درد. آنهم دردهایی که نود درصد روانی و عاطفی‌اند؛ بازمانده رنجی ناگهان و خارج از توان، آن هم بی هیچ آغوش و حتی گوشی برای به اشتراک گذاشتنش.

راستش کمی از کنگره ۶۰ ترسیدم. قشنگ پتانسیل آن را دارد که یک فرقه باشد. رابطه مرید و مرادی، کتب و آثار جهان‌بینی، آیین‌ها و قانون‌ها و سلسله مراتب‌هایش کاملا قالب یک تشکیلات بود. ولی دوبرابر ترسم به آن مشتاق شدم. حالا که این مجموعه احیای انسانی، می‌تواند جوان نیمه‌عریانِ کارتن‌خوابِ دارای اعتیاد به انواع مخدرهای مهلک را به اپلای کشور سوئد برساند، چرا همچین جایی برای مابقی معتادها نیست؟

شخصیت باباخانی در کسوت استاد راهنما، خیلی پر تکرار ستایش می‌شد. شاید تنها جایی که از کتاب فاصله گرفتم همین‌جا بود.

 دلم می‌خواست کتابی راجع به ماه‌طاووس‌ها و همسفران مسافران رهایی بخوانم. بنظرم دانستن راز تحمل آن‌ها در قبال سالها زندگی با یک معتاد، قله‌های مرتفع‌تری از صبر و رنج را فتح می‌کند.
      
121

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.