یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

رنجین کمان: 25 روایت از عشق، رنج و شکیبایی
        رنگین‌کمانی پر از عشق و رنج

روزگار بعضی آدم‌ها را خوب می‌شناسد. سوژه‌ها را لقمه‌لقمه می‌کند می‌گذارد توی سینی و تعارف می‌کند «بفرمایید سوژه». حالا بعضی از این بعضی آدم‌ها زِبِلیِ خاص خودشان را دارند و خودشان برای رفاقت با روزگار پا پیش می‌گذارند و یاد می‌گیرند چطور برای خودشان لقمه بگیرند. و بین همه‌ی این بعضی‌ها، یک شاعر هم پیدا می‌شود که دو دو تا چهار تا کند و با خودش بگوید: «این همه سوژه رو چطور بکنم شعر؟ کاش روایتش رو می‌نوشتم.» جمع‌وتفریقش درست از آب درمی‌آید و می‌شود «رنجین‌کمان؛ ۲۵ روایت از عشق، رنج و شکیبایی، اثر غلامرضا طریقی».
تجربه‌ی زیسته‌ی چهل‌وهفت‌هشت سالگی طریقی حسابی پر و پیمان است. پر از آدم‌های معمولی با زندگی غیرمعمولی است و جان می‌دهند برای سوژه شدن. نه سوژه‌ی شعر، سوژه‌ی داستان و روایت. او حالا همه‌ی این آدم‌ها را فشرده کرده توی بیست‌وپنج‌ روایتِ ناب. یک عده از آدم‌ها برآمده از زنجان، محل زندگی خود نویسنده است. مثل همه‌ی ما که کلی آدم این‌مدلی دور و برمان می‌بینیم اما ریزبینی و دل‌نازکی و کمی فضولیِ(بخوانید کنجکاوی) شاعرها را نداریم که تورش کنیم و زوم کنیم رویش. عده‌ای دیگر از آدم‌هایِ روایت‌ها هم همین دو سه ساعتیِ ما، طرف‌های بندرعباس و حاجی‌آباد زندگی‌ می‌کنند؛ محل زندگی خانواده همسرش. چند تا روایت از سربازها دارد؛ وقتی سربازی می‌رفته‌.
اگر پنج‌‌شش تا از روایت‌ها که خاطره‌طور نوشته شده بودند و تعدادی هم که واقعا روایت بودند را بگذاریم کنار، بقیه به معنی واقعی کلمه «داستان» بودند؛ داستان‌هایی با تعلیق عالی، پرداخت و تصویرسازی درجه یک و پایانی معرکه و تا حدی غیرقابل پیش‌بینی. و آقایی را که با رخت شعر می‌شناسند باید رفته‌رفته کُتِ داستانی تنِ خودش کند. حدسی نزدیک به یقین می‌زنم که او کلی روایت دیگر از عشق‌ و رنج و شکیبایی در چنته دارد. چه اشکال دارد اول کتاب مجموعه داستانش بنویسد «برگرفته از یک اتفاق واقعی» و‌ دستش را برای پر و بال دادن باز بگذارد؟ قطعاً اولین‌ نفری خواهم بود که این کتاب را می‌خرم.

و بگذار این را هم بنویسم:
از جام‌جم به ترتیب «شریان مکران»، «ایران، نرسیده امارات»، «قربانی شهریور»، «دو جان» و «رنجین‌کمان» را خوانده‌ام. نمی‌دانم ترتیب را واقعاً دارم درست انتخاب می‌کنم که هر کتابِ جدیدی بهتر از قبلی است، یا واقعا مهدی قزلی راست می‌گفت. وقتی یادداشت «شریان مکران» را نوشتم، قزلی گفت: «بقیه بهتر است. دو تا بخوانید معتاد می‌شوید.»
حالا نشسته‌ام به سرچ کردن. فقط دو کتاب دیگر از این‌ها در خانه برایم مانده‌ می‌خواهم روایت‌های دیگر جام‌جم را فله‌ای بخرم. پشیمانم چرا پارسال گلچینش کردم.
      
18

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.