یادداشت گاهی متین

        آه. واقعا داستان عجیبی بود.
این کتاب رو یه آقایی که خودش هم اومده بود کتابفروشی کتاب بخره بهم معرفی کرد.
از داستان بگم براتون:
از یک لحاظ هایی واقعا دوستش داشتم. درگیرم کردم. احساساتم رو بر انگیخت. درگیر خاطراتم کرد. بهمم ریخت. گاهی اضطراب بهم داد. تب و سردرد عشق رو یادم انداخت. تک تک لحظه هاش رو جلوی چشمام تصویر می‌کرد. 
فقط مشکلم با یک قسمتی بود که هنوز نتونستم با اون مسئله‌ی فرهنگی کنار بیام. و یکجورایی حس عادی سازی و خوب کردن چهره‌ی اون اتفاق رو بهم میده که واقعا حس خوبی نیست. اما خب، چه میشه کرد؟
دنیاعه دیگه...
      
6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.