یادداشت آروشا دهقان
1403/1/26
داستان ناشناس، عاشقانهی پارتی یا کهنترین رمان عاشقانهی جهان؛ فرقی نمیکند با کدام واژه از آن یاد کنیم. همه به یک چیز اشاره دارند: ویس و رامین فخر گرگانی این داستان را در نیمهی نخست سدهی پنجم هجری و بر وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل سرود. این سبک و وزن، پیشگام و الگویی شد برای سرایش منظومههای عاشقانهی دیگری که شناخته شدهترین آنها خسرو و شیرین و لیلی و مجنون است. بر خلاف بسیاری از داستانهای کهن، موضوع ویس و رامین بسیار گستاخانه است و نویسنده در پی آن نیست که به خواننده درس اخلاق و دلاوری بیاموزد. برعکس، عشق سرکش جوانی را آشکارا ستایش میکند. هیچ کدام از نقشآفرینان داستان سفید یا سیاه نیستند و همگی خاکستریند. شخصیت پردازی چنان قوی است که خواننده با هر کدام به نحوی همسو میشود. فخر گرگانی در مقدمهی ویس و رامین میگوید که اصل داستان به زبان پهلوی بوده و او آن را به نظم در آورده است. اگرچه گاهی نتوانسته به اصل پهلوی کاملا وفادار بماند اما پیداست که به متن اصلی دسترسی داشته و زبان پهلوی میدانسته. ویس و رامین را میتوان از جهات گوناگونی بررسی کرد اما قطعا یکی از ویژگیهای شاخص آن، نقش زنان در داستان است. در این منظومه، زنها اگرچه از زیبایی بیبهره نیستند اما به شکل عروسکهای دوست داشتنی به تصویر کشیده نشدهاند که کنجی بنشینند و اجازه دهند دست سرنوشت و خواست مردان، زندگی آنها را پیش ببرد. ویس زیر بار حرف زور هیچ کس نمیرود. از این که به ناچار برای مردی که نمیشناسد نامزد شده گله میکند. میگریزد و ترسی از به زبان آوردن عشقش نسبت به رامین ندارد. خودخواهی را هم به اندازهی شرم میشناسد. سوارکاری، تیر اندازی و هنر رزم میداند و جایی که نیاز است، همچون یک بانو عاشقی میکند. هراسی از شوهرش ندارد و او را سرور و صاحب اختیار خود نمیداند. با این که به خاطر عشق گستاخانهاش زندانی و تنبیه میشود اما عقب نمینشیند و از خواستهاش دست نمیکشد. همهی زنان این داستان در اجتماع حضور دارند. سخن میگویند و رفتارهایی دارند که داستان را پیش میبرند. اما شاید یگانهترین نکتهی این داستان، بررسی نسب افراد باشد. در ویس و رامین، نسب شخصیتها از طرف مادر بررسی میشود. مانند ویروی شهرو (ویرو پسر شهرو) و موبد منیکان که نشان میدهد موبد از نوادگان منیژهی تورانی است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.