یادداشت فاطمه تبریزی
1403/10/25
۱. داستان کتاب راجع به آلترناتیوهای تخیلی و دردناک و محتمل برای یک کشور/ملت ضعیف بعد یک زلزله مرگبار و یک بیماری اپیدمیک و کشنده هست. درست همونطور که میکروبهای فرصتطلب که برای سیستم ایمنی سالم بیخطر محسوب میشند، اما در یک بدن ضعیف باعث مرگ میشند، کشور/گروههای فرصت طلب هم چیزی جز جسد مردهی کشور/ملت ضعیف رو بعد حضورشون به جا نمیگذارند. ۲. حدوداً ۴۰ درصد ابتدایی کتاب، شرح گزارشهای شاهدان فجایع هست و سختخوانه. خوندنش زمانبر و دشوار بود. بقیهی کتاب البته قابل تحملتر بود. بخشهای بسیار شیرین هم داشت که البته اسپویل نمیکنم. ۳. فجایع اولیه با کنتراست بالایی توصیف شدند، بعد تموم شدن گزارش مربوط به فاجعه میدیدم انگشتهای دست آزادم مشت شده و فکم در حالت انقباضه. صحنه ای که از اثرات بمب اتمی توصیف کرده نویسنده رو قبلا در انیمهی barefoot gen دیده بودم و همونطور تکوندهنده بود توصیفها. به علاوه دست پر نویسنده راجع به اطلاعات نظامی و تاریخی و سیاسی کمک کرده بود به پرداختن به جزییات. بنابراین با دیدن فرم گزارش گونهاش نباید دچار سوءتعبیر بشید که احساسات شما درگیر نخواهد شد یا ارتباط پرعمقی با شخصیتهای داستان برقرار نخواهید کرد. ۴. یک جامعهی تخیلی وجود داره در داستان، به نام «یکهبازماندههای میدان امام حسین علیهالسلام»، که توصیفش با جامعهی واقعی کودکانی که یک سال پیش برای اولین بار پزشکان آکرونیم WCNSF رو به طور اختصاصی برای نام بردن و محاسبهی آمار اونها در غزه ایجاد کردند مو نمیزنه. حروف، مخفف «کودک زخمی بدون هیچ عضو بازماندهای از خانواده» هستند. تخیلی که تصورش هم برای ما دشواره، واقعیت روزمرهی دهها هزار کودک شده. به امید روز از راه رسیدن گردباد انتقام این نسل.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.