یادداشت فضل الله روش مهر

مدرسه کیفی
        با کنار هم گذاشتن تکه‌هایی از کتاب، بنیادهای زیربنایی کتاب را توضیح می‌دهم:

بنیادهای زیربنایی تئوری انتخاب چهار چیز است: نیازها، تصاویر دنیای مطلوب، رفتار کلی و توانایی ما در خلق رفتارهای جدید. 

* نیازهای اساسی: تمام انسان‌ها با ۵ نیاز اساسی به دنیا می‌آیند: حفظ بقا، عشق و احساس تعلق، قدرت، تفریح و آزادی. (به اختصار: #عاقبت) 
سیستم مدرسه باید به سیستمی تبدیل شود که تقریباً همه دانش آموزان در آن بتوانند کار کیفی را تجربه کنند. و وقتی دانش آموزان این کار را تجربه می‌کنند، به قدری احساس رضایت می‌کنند که پس از آن مشتاقانه به دنبال تکرار آن تجربه می‌گردند. برای آنکه کارکنان از جمله دانش آموزان کار کیفی انجام دهند، نحوه مدیریت باید متقاعدشان کند کاری که از آنها خواسته شده، نیازهایشان را ارضا می‌کند. 

* دنیای مطلوب: پس از تولد یاد می‌گیریم رویدادهایی را که احساس خوبی به ما داده است به یاد بسپاریم. آنگاه تمام این خاطرات خوشایند را در جایی به نام دنیای مطلوب جمع آوری می‌کنیم. مدیریت بچه‌ها بدون توجه به نقش دنیای مطلوب، منجر به شکست می‌شود. دلیل آنکه بسیاری از دانش آموزان سخت کوشی نمی‌کنند این است که تصویری از درس و مشق در دنیای مطلوب خود ندارند. معلم باید خود را با توجه به نیازهای پنجگانه، وارد دنیای مطلوب بچه‌ها کند و کار خود را پیش ببرد. (معلم برای قرار گرفتن در دنیای مطلوب دانش آموزان باید کاری را از آنها بخواهد که بعدها احساس خوب و پایداری برایشان به همراه داشته باشد و از آنها بخواهد به شیوه ای آن را انجام دهند که هم اکنون و بلافاصله نیز باعث احساس خوب در آنها بشود. به این معنا که معلم راهبر همواره مهربانی، احترام، شوخی و خنده را به هر کاری که از آنها می‌خواهد می‌افزاید.) 

*رفتار کلی: هر رفتار ما در واقع ترکیبی از چهار مولفه یا بخش رفتاری است: ۱. اعمال ۲. افکار ۳. احساسات ۴. فیزیولوژی. 
احساسات و فیزیولوژی ما به طور خودکار عمل می‌کنند و به این بستگی دارند که افکار و اعمالی که انتخاب می‌کنیم چقدر ارضا کننده نیازهای ما هستند. در واقع اگر بیشتر اوقات افکار و اعمالی را انتخاب کنیم که به ارضای نیازهای ما منتهی نشوند، نمی‌توانیم احساس خوبی داشته باشیم. ما آنقدر که بر اعمال و افکار خود کنترل داریم، نمی‌توانیم بر احساسات و فیزیولوژی خود کنترل مستقیم داشته باشیم. 
* خلق رفتار جدید: معلم باید یاد بگیرد که با دانش آموزان گفتگو کند. منظور از گفتگو با دانش آموزان این است که به آنها کمک کنیم آن دسته از رفتارهای کلی را انتخاب کنند که بیشتر و بهتر باعث ارضای نیازهایشان بشود. معلمان و دانش آموزان باید یاد بگیرند که اگر الان احساس خوبی ندارند یا در فیزیولوژی خودشان احساس بدی می‌کنند، به خاطر آن فکر یا عملی است که آن را به اختیار، انتخاب کرده‌اند و انجام می‌دهند. (برای مثال معلمان به خوبی می‌دانند دختران دبستانی عموماً قبل از یک امتحان مهم، از دل درد شکایت می‌کنند. به زبان تئوری انتخاب، آنها دل درد را انتخاب کرده اند. در واقع دل درد شیوه‌ای است که آنها را از امتحان معاف یا گرفتن نمره پایین را توجیه می‌کند. پس معلم می‌داند دل دردگری یک انتخاب است، بنابراین به دانش آموزان خود کمک می‌کند به جای آن انتخاب بهتری کنند. مثلاً به دانش آموزان می‌گوید که نمره این امتحان به تنهایی اهمیت چندانی ندارد و اگر نمره پایینی بگیرند، فرصت دیگری نیز به آنها داده می‌شود.)
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.