یادداشت محمدرضا مهدیزاده
4 روز پیش
به نام خدا داستانی از دل تاریخ ایران که رخ نداد! 💭اگر دوست داشتید، سوالی که آخر یادداشت نوشتهام را در نظرات پاسختان را بنویسید، خوشحال میشم🌱 🚫کتابها نوشته میشوند تا عقاید و افکار نویسنده را در لابهلای متنها و داستانها را بیان کنند. دست از هر کتابی که تا حالا نوشته شده است بگذاری، و متن آن را بخوانی، متوجه میشوی که کتابی نیست که در هر صفحه از آن و در تک تک کلمات و در هر عنوان و فصلهایی که در کاغذهای کتاب نوشته شده است، خالی از عقیده و فکر نویسنده نباشد. نویسندهها کتاب مینویسند تا آنچیزی که در ذهن خود دارند را به رشته کلمات و جملات در بیاورند. آنها سعی میکند با روایت خود، عقیده خود را در لابهلای صفحات جا بگذارند تا خواننده، با خواندن آن، با آن آشنا بشود و انس بگیرد. و خواننده با خود بگوید که اینگونه هم میشود از دریچهای که نویسنده میبیند، ما هم ببینیم. ↩️ارتداد، کتابی از نویسنده جوان و خوشفکر آقای یامینپور نگارش شده است. کتاب در قالب رمان نوشته شده است. رمانی در درون مایه سیاسی-اجتماعی. از درونمایه کتاب میشود فهمید که اینکتاب نیز تراوشات ذهنی است که بر آن چیزی که نوشته است، عقیده دارد. اکثر کتابهایی که در درون مایه سیاسی نوشته شده است، نویسندههای آنها به دنبال این هستند که عقیده سیاسی خودشان را در آن غالب کنند. و این عیب و ایرادی ندارد و یک چیز طبیعی است. اگر اینگونه نبود، باید شک کرد. هر انسانی در هر کشوری، بالاخره عقاید سیاسی خودش را دارد، و نمیتوان هیچکسی را از این عقاید تهی کرد. بهقولی هیچکسی نمیتواند ادعا کند که از اندیشه سیاسی خاصی پیروی نمیکند! همه سیاسیاند! چه آنها که عقاید خود را جار میزنند و چه کسانی که کمی محافظهکار هستند و در درون خود از عقاید خود دفاع میکند. 🔽ارتداد هم مانند همهی کتابهای داستانی درونمایه سیاسی-اجتماعی، از یک گفتمان بر میخیزد. و روایت خود را دارد. اگر کتاب تاریخ کشورمان را برداریم، و هر کجا از آن را نشانه بگیریم، یک حادثه و اتفاقی رخ داده است که کشور را تحتتاثیر خودش قرار داده است. کشوری که هر سال از آن یک حادثه و وقایعی به وجود آمده است. اما بعضی از وقایع بیشتر از وقایع دیگر، کشور را به سمتی برده است که به راحتی میتوان تشخیص داد که قبل از وقایع چگونه بوده است، و بعد از آن چگونه. یعنی اینقدر این وقایع در تاریخ کشور تاثیرگذار بوده است که مسیر کشور را بنیادی تغییر داده است. دو مسیر و دو راه متفاوت. انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، که به رهبری امام خمینی(ره) و با مجاهدتهای مردم بهوقوع پیوست، از آن وقایع تاریخی است، که ذهن هر ایرانی را با خودش مشغول کرده است. هر کدام از مردم ایران، سوالاتی در مورد انقلاب ذهنشان را اشغال کرده است و بهدنبال پاسخ آن هستند. حالا اینجا هرکس روایت خود را بیان میکند. هرکس، بهگونهای به سوالات پاسخ میدهد، که به عقیده خود است. اما اینجا باید مواظب باشیم که خودمان را درگیر روایتی نکنیم، که بهنفع ایران نیست. و باید کمی محتاطانه و عقلانه با انقلاب و داستان انقلاب برخورد کرد. 📛وحید یامینپور، در این کتاب رفته به دوران انقلاب. مردم توانستهاند شاه را از کشور بیرون کنند، و امام خمینی(ره) هم به کشور آمده است، و انقلاب در یک قدمی پیروزی است. اما در روز ۲۲ بهمن، بهگونه دیگهای رقم میخورد. و انقلاب شکست خورده است. یامینپور در این کتاب و داستان، به سوال بزرگی دست گذاشته است. اگر انقلاب پیروز نمیشد، چه اتفاقی میافتاد؟ 🗞روایتها مهماند. بمباران رسانهای شبکههای معاند، من جمله منوتو، ایران اینترنشنال، بی بی سی و هزاران شبکه دیگه، دست گذاشتهاند به همین سوال. و آن را بهگونهای روایت میکنند که اگر انقلاب رخ نمیداد، ایران چه شکلی بود؟ آنها با رسانهای که در دست دارند، ایران قبل از انقلاب و همچنین ایران بدون انقلاب را بهگونهای روایت میکنند که انگار ما داشتیم ژاپن میشدهایم! و انقلابی که در سال ۵۷ بهوقوع پیوست، ما را به عقب برده است. دستگاههای عظیم رسانهای آنها و شبکههای اجتماعی آنها، به این روایت تا توانستهاند پرداختهاند و آن را غالب کردهاند. وحید یامینپور حالا دست به سوالی گذاشته، که قبلا آن را شبکههای معاند پاسخ دادهاند. اما او در این کتاب، بهگونه دیگهای آن را روایت میکند. بهگونه دیگهای پاسخ سوال را میدهد. انقلاب شکست خورده است، و حالا کشور در چه وضعیتی قرار داده است؟ یامینپور به این سوال در این کتاب در قالب یک داستان عاشقانه پرداخته است. ⚫️کتاب، و داستان آن، یک داستان سیاسی و خشن و مبارزهطلبانه نیست. داستان یک زوج جوانی را روایت میکند که هر دویشان در نهضت نقش دارهاند، یونس و دریا. نویسنده، این داستان را تا حدودی مونولوگی نوشته است. اتفاقات را از پنجره نگاه یونس روایت کرده است، یونسی که همهی این اتفاقات را در دفترچه یادداشتش مینویسد. اما فقط به این محدود نمیشود. دیالوگهایی هم در این داستان وجود دارد، بین یونس و دریا، بین یونس و احمد، بین یونس و آرزو. ⚪️مخاطب وقتی این کتاب را شروع بهخواندن میکند، از همان اول صفحات کتاب کنجکاو میشود، و کنجکاو میشود که داستان چگونه ادامه پیدا میکند. نویسنده بهخوبی توانسته است داستان را شروع کند. قلاب اولیه او برای جذب مخاطب برای خواندن کتاب را موفق میدانم. داستان از زمانی اوج میگیرد که امام خمینی(ره) را دزدیدهاند و انقلاب نیز شکست میخورد. همهی مردم به شوکی عمیق رفتهاند، اما دست از اعتراضات خود بر نمیدارند. و در روز ۲۲بهمن به خیابان میآیند و شعار [یا مرگ، یا خمینی] را سر میدهند، و رژیم سلطنتی شاه هم با کمک نیروهای نظامی آمریکایی و اسرائیلی این اعتراضات را با خشونت زیاد سرکوب میکند. 👥️یونس، شخصیت اصلی داستان است. او با دریا، که همسرش است، از همان روزهای مبارزه با همدیگر آشنا شدهاند. یونس گاهی اوقات، به خاطرات دوران مبارزه خود میرود که با دریا در کوچههای تهران، شعارنویسی و از دست رژیم فرار میکردهاند. هم یونس و هم دریا، یک چریک مبارزاتی هستند. ولی بعد از شکست انقلاب، خط فکری این دو از هم جدا میشود. یعنی دریا، بهقولی راه خودش را از راه یونس و نهضت اسلامی کج میکند و رو میآورد به شیوه مبارزاتی مجاهدین خلق. نویسنده با خلق این دو شخصیت، در صورتی که عاشق و معشوق هستند، و بعضی از دیالوگها هم حرفهای عاشقانه بین این دو رد و بدل میشود. دو راه متفاوت را به خواننده نشان میدهد. این دو راه ایدئولوژی متفاوت، چه قبل از انقلاب و شیوه مبارزاتی آنها در مقابل شاه، و چه بعد از انقلاب و نحوه تاسیس نظام سیاسی. به خوبی در داستان آورده شده است. شیوه مبارزاتی اسلامی که امام خمینی(ره) سردمدار آن بود، شیوهای عقلی و منطقی و گفتگو محور بوده است. و شیوه مبارزاتی چپ مارکسیستی اسلامی که در کتاب به مسعود رجوی اشاره میکند، شیوهای مبارزاتی مسلحانهای بود، ترور و کشتن و خون در جواب خون. هر دو ایدئولوژی میخواهند رژیم شاه دیگه در ایران سُکاندار نباشد، اما شیوهای که یونس به آن معتقد است کجا، و شیوهای که دریا به سمتش رفت کجا! یامینپور با خلق این دو شخصیت عاشق و معشوق، و جدا شدن هر کدام برای شیوه مبارزاتی بهخوبی توانست این دو عقیده را به خواننده نشان دهد. حکومتی که اگر ادامه پیدا میکرد!💤 🔃ایران بدون انقلاب، ایرانی است که یونس در لابلای مونولوگهاش و دیالوگهاش با دخترش آرزو، توصیف میکند. تهرانی که فحشا، سرتاسر آن را مانند کَنه بر تن مردم تهران نفوذ کرده است. فحشا دیگه سیستماتیک شده است، و مردم هم خمار شهوت شدهاند. حکومت با دستگاه رسانه و پروپاگاندا خود، تا میتواند فحشا را بین مردم تزریق میکند. و مردم هم مریض شهوت شدهاند. نویسنده بر این بُعد بسیار تاکید کرده است. ""پهلوی با توسعه فحشا همه را تخدیر کرده. همه در چرتاند و در حرارت شهوت و خلسه و سُکر شراب."" ""گویی شهر در زمین فررفته و فاضلاب بالا آمده. گویی مردم آرام آرام به زندگی در کانالهای متعفن فاضلاب عادت میکنند و از اساس فراموش میکنند که پیش از این، جای دیگری زندگی کردهاند. عجیب نیست که انسان تا این اندازه زود به پلشتی عادت میکند؟!"" 🔃تهرانی که حکومت، تا میتواند بر مردم نظارت دارد. مردم، هرکاری انجام دهند، حکومت آنها را با سیستمهای هوشمند، میپاید. مردم در ظاهر و در شهر و در روبهروی دوربینها، شاد هستند، و انگار هیچ کسی از وضعیت موجود ناراحت، یا اینکه اعتراضی ندارد. اما این فقط ظاهر ماجراست و آنها بهخاطر ترس از تحت نظارت، سکوت کردهاند. ""آرزو، اینها شهر بیدر و پیکر را چطور کنترل میکنند؟ مردمی که از هیچچیز راضی نیستند چطور ساکت شدهاند؟ سرمیچرخانم؛ دوربین روی پیادهرو قرار گرفته و کمی آنسوتر در مقابلمان و یکی دیگر روی میلهای در کنار خیابان و حالا چشم میچرخانم و انبوهی از دوربینهای گردان و چرخان و ثابت را میبینم که همچون کلاغهای بالای چنار رهگذران را دید میزنند."" 🔃ایرانی که حکومت پهلوی، آن را چند پاره کرده است. حکومت مرکزی نتوانسته است، ایران را یکپارچه نگه دارد. ایرانی که فقط تهران نیست. بلکه تمام قومیتها و استانهای آن ایران است. اما پهلوی نتوانسته و ایران تجزیه شده است. ایرانی که دشمنان ایران میخواهند، به وقوع پیوسته است. ایرانی تجزیه شده! ""و درباره تکهپاره شدن کشور در همین چند سال چه؟ تو اصلا به یاد میآوری که ایران تا همین چند سال پیش خیلی بزرگتر از الان بوده؟"" 🔃ایرانی که حکومت پهلوی برای مردم به ارمغان آورده است، ایرانی است که در آن زاغهنشینی و حلبیآبادها گسترش پیدا کرده است. وضع اقتصادی و رفاهی مردم، بغرنج و آزاردهنده شده است. اوضاع کشور از منظر رفاهی خوب نیست. مردم به دنبال پول میروند، اما پیدا نمیکند، اگر هم بتوانند پولی را بدست بیاورند، نمیتواند برای خود یک زندگی متوسطی دست و پنجه نرم کنند. ""زاغهها خود را به متن شهر جلو کشیدهاند؛ مجموعهای از بلوکهای سیمانیِ بیقواره و حلبیهای زنگزده با ملاتی از پلاستیکهای بازیافتی و خشتهای نیمهشکسته و کثافت جاری از آبراهها."" ⬅️نویسنده در این داستان البته همانطور که عنوان کتاب هم در آن درج شده است، به [ارتداد]اشارههای زیادی میکند. نویسنده آن را در لابهلای دیالوگهایی که بین شخصیتهای داستان رد و بدل میشود، اشاره میکند. بین رویایی که یونس با امام صحبت میکند، یا امام سخنرانی میکند، بیان میکند. راهی که هر امام برحقی انتخاب میکند، خالی از رنج و سختی و دشواری نیست. مردم تا چه اندازه و چقدر امام خود را همراهی میکند؟ آیا آنها همانطور که در خوشی امام خود را همراهی میکند، در سختی هم همراهی میکند؟ ارتداد اینجا شکل میگیرد. ارتداد یعنی منحرف شدن از مسیری که حق است. حالا دلایل زیادی هم وجود دارد که یک نفر بهقولی مرتد یا از راه منحرف میشود. تدریج، یا استدراج، یکی از دلایل گمراه شدن از راه حق است. ""از آنچه بهتدریج رخ میدهد بترس؛ فاصلههای تدریجی، لرزشهای تدریجی، سستیهای تدریجی، `شدن`های تدریجی؛ این تدریجیها صدای پای ارتداد است و بریدن از حق."" ✔️روایتی که نویسنده در این کتاب بهکار برده است، من را جلب خودش کرد. داستان عشق یونس و دریا، و عشق شدیدی که یونس به دریا داشته. نویسنده توانسته آن را بهگونهای بنویسد که مخاطب را با خود همراه کند. باید اشاره کنم که بعضی از دیالوگهایی که بین یونس و دریا رد و بدل میشده، خالی از عشق نیست. درونمایه سیاسی-اجتماعی رمان را اگر کنار بگذارم، ما با داستانی عاشقانه دو زوج روبهرو خواهیم بود که حوادث روزگار نقش موثری در رابطه این زوج دارد. ✅️در نهایت، پیشنهاد خواندن این کتاب را بهکسانی که علاقه به رمانهای سیاسی، اجتماعی و تاریخی دارند میدهم. اگر شروع تصمیم به خواندن کتاب گرفتهاید، لطفا کمی از خطفکری که دارید، دور بشوید و آن را بخوانید. بعد آن را با خود تحلیل کنید. چون اگر با دید مثبت کتاب را بخوانید، بهدنبال معنیای میگردید که دید مثبتی از این کتاب به شما بدهد و اگر هم با دید منفی آن را بخوانید، به دنبال دید منفی! ⁉️فکر کنید نویسندهای هستید که میخواهید داستانی را بنویسید از یک حادثه و وقایع تاریخی، و آن را بهگونه دیگهای روایت کنید، روایتی که دوست دارید همان اتفاق میافتاد{شما مسیر و ریل آن وقایع را عوض کن😉}.حالا سراغ چه حادثهای میرفتهاید و چرا آن را انتخاب میکردهاید؟ [مکان و زمان حادثه و وقایع تاریخی هم فرقی نمیکند، چه ایران باشد و چه کشورهای دیگهای، چه تاریخ معاصر باشد و چه تاریخ باستان! شما آزاد هستید]〰️ پایان...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.