یادداشت محدثه قاسم پور

دعبل و زلفا
        داستان  با توصیف شهر بغداد در زمان هارون شروع می شود. 
عدم تعادل با فکر و خیال دعبل از دختری که در راه دیده آغاز شده و تا انتها ادامه دارد. 
توصیف کتاب از مکان، شهر، لباس، نوع غذا ، فضای سازی بسیار دقیق و زیباست اما گاهی طولانی و خسته کننده.
گاهی دیالوگ ها شعاری شده، در ابتدای کتاب طبیب و دعبل گفتگویی دارند. دعبل حواس ش پیش زلفا است اما در  دیالوگ ها این حواس پرتی نشان داده نشده، دعبل به راحتی  حرف می زند و شعار می دهد. 
جمله های قشنگی در کتاب وجود دارد که به تنهایی مضمون کتاب را مشخص کرده است. " زبان گفتن نداریم". " دارم را به دوش می کشم." " رزقی که برایم " 
 تعلیق های داستان کم تر از توصیف هاست  اما همان تعلیق های کم هم جالب بود. مثلا زمان نشان دادن صندوقچه به ابن سیار. میوه فروشی و...
شخصیت پردازی دعبل خیلی خوب بود، زیبایی ، تنومندی ، رک گویی دربرابر ظالمین و شراب خواری . این تناقض ها شخصیت را باور پذیر کرده است. 

برگشت به شخصیت های فرعی چون عتبه، ابن سیار و داستان داشتن تا پایان برای آنها جالب توجه است. 
پایان داستان هم زیباست و شاید اطناب در توصیف و تعلیق کم مهمترین ضعف رمان زیبای دعبل و زلفاست و ضربان قلب ما را بالا نمی برد اما دوست ش داریم.
      
6

21

(0/1000)

نظرات

درود، یادداشت خوب شما را برای کتاب دعبل و زلفا خواندیم.
سپاس ها

0