یادداشت سامان

سامان

سامان

1403/9/30

گربه
        داستان در مورد مرد و زن پیری است که پس از ازدواج اول و مرگ همسرانشون، با هم دیگه ازدواج میکنند. زوجی که خیلی زود رابطشون شکراب میشه و سردی وحشتناکی بینشون حکمفرما میشه به شکلی که با هم صحبت نمی‌کنند و برای ارتباط با همدیگه، به هم یادداشت میدند.یادداشت‌هایی بعضی از جنس توهین و کنایه و تحقیر.همانطور که داستان در زمان حال روایت میشه، گریزی هم به گذشته میزنه و نویسنده اطلاعاتی از زندگی قبلی هر دو نفر میده. داستان هیجانی نداره و یک ریتم رو تقریبا دنبال می‌کنه. اشاره کردم که رابطه بین امیل و مارگریت به شدت سرد شده و به نظرم نقطه قوت این داستان، نشون دادن فضای سرد رابطه بین این دونفره، سردی که از همون اول داستان خودش رو غالب میکنه. طبیعتا رابطه سرد و بی روح بین زوجین هیچگاه جذاب نیست، اما به نظرم این رابطه در سنین پیری و اونم در حالی که هر دو نفر همسرانشون رو از دست دادند خیلی سخت تر و دردناکتر و غمناکتره. از زیباترین بخشهای نمادین کتاب، به نظرم کوچه بن بستی بود که منزل آنها در اون ساکن بود. گربه هم نقش مهمی رو ایفا می‌کنه! به طوری که علت ابتدایی به سردی رفتن رابطه این دو اتفاقی است که برای گربه رخ میده و پر واضحه علت اصلی و ریشه ای وضعیت فعلی امیل و مارگریت چیزی فراتر از اینهاست که با خواندن داستان به اون می‌رسیم.
 آقای سیمنون به نوشتن رمانهای پلیسی و معمایی معروفه و این از معدود کارهای غیر پلیسی نویسنده است.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.