یادداشت میم صالحی فر
1403/7/2
4.0
1
اولین کتابی که از ناصر ایرانی خواندم و از دوتای دیگر کم حجمتر بود. کتابی پر از المانهای بومی. داستان در مورد پسر نوجوانی به نام مهدی است که پدر،مادر، برادر و یک خواهرش را در دوران جنگ و در اثر بمباران خانهشان از دست داده. مهدی اصلا گریه نمیکند و این موضوع عمو رضا، تنها برادر پدرشان را نگران کرده و تصمیم میگیرد از دو خواهر بزرگتر مهدی اجازه بگیرد تا او را مدتی کنار خود نگه دارد. عمورضا جنگلبان است و خانهاش به جنگل چسبیده است و بچههایش همه برای خودشان خانه و زندگی مستقلی دارند. در سیر داستان مراقبت از گوزن کوچکی که مادرش توسط شکارچیان غیرقانونی تلف شده، به مهدی و مهسا ،دختر جنگلبان دیگری که در همسایگی عمو رضا زندگی میکند و کلاس دوم دبستان است، سپرده میشود. به مرور رابطهی دوستی بین این دو نیز قویتر میشود.. کمی بعد و بعد از چهلم خانواده، مهدی تصمیم میگیرد فعلا کنار عمو زندگی کند و درسش را هم در مدرسهای در نزدیکی خانهشان ادامه دهد. او در مدرسه جدید با شاگردی به اسم احمد رو به رو میشود که او هم پدر ندارد اما بسیار بازیگوش و حرف نشنو است. رابطهی این دو به دلیل یکی بودن تقریبی مسیر بازگشتشان بیشتر میشود. کمکم مهدی مثل گذشته پا به توپ میشود و از کنج عزلت بیرون میآید. در یکی از گشتهای مهدی و مهسا همراه با گوزن کوجک در جنگل، سر و کلهی یک گله گوزن پیدا میشود. گوزن کوچک در دو راهی رفتن یا ماندن متحیر است و باید یکی را انتخاب کند. مهدی و مهسا هم نگران تصمیم نهایی گوزن کوچک هستند چرا که بسیار به او وابسته شدهاند. باقی را خودتان بخوانید.😉 قلم زندهیاد ناصر ایرانی برای من متفاوت و جذاب بود.استفاده از کلماتی که امروزه برای ما ناآشنا هستند، بازی های کلامی او با نحو جملات و اصرار او بر ساختار متفاوتشان ( در حدی که به کسی جز پسر و همسرش که ویراستار اثار او نیز بوده، کسی اجازه دخل و تصرف در نوشتههایش را ندارد) داستان را برای من خواندنیتر کرده بودند.( و شاید برای نوجوان امروزی کمی سختخوان) نکتهی دیگر این اثر برای من حضور پررنگ طبیعت و جزییات ان در داستان بود که تصور حضور در مناطق شمالی و جنگلهایش را برای من خواننده آسان میکرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.