یادداشت سارا

سارا

سارا

1403/9/3

 مثل نهنگ نفس تازه می کنم
        من هیچوقت در زندگی‌ام شبیه مستوره نبودم.
در مجردی و مدرسه و دانشگاه‌ اهل فعالیت کردن بودم ولی نه به این اندازه و بعد از ازدواج هم ضمن اینکه مهاجرت نکردم و کنار خانواده بودم به همان میزان فعالیت ادامه دادم. احساسی که به بچه‌دار شدن دارم هم کاملا مخالف احساس مستوره‌ی ابتدای داستان است؛ اما هر زنی این کتاب را بخواند چه شبیه مستوره باشد چه نباشد همراه این زن خشم را تجربه می‌کند، پریشان می‌شود، گریه می‌کند، دلش از زخم زبان‌ها به درد می‌آید، گاهی از خستگی سکوت می‌کند و در نهایت رشد می‌کند و آرام می‌شود.
هرکس از کتابی که می‌خواند طبق نگاه و شرایط و دغدغه‌هایش برای استفاده در زندگی سهمی برمی‌دارد و من سهم خودم از این کتاب را از حرف‌های بی بی برداشتم؛ از مادرانگی‌های یوما و همینطور همسرداری‌اش، از روزهایی که ریحانه در آی سیو بستری بود و درس‌هایی که خدا می‌خواست به مستوره بدهد.
مستوره تخیل نبود، یک زن واقعی بود مثل خیلی از زنان دنیا که برای خودش بودن باید می‌جنگید.
این روایت را نه تنها زنان که مردان هم باید بخوانند تا با گوشه‌ای از افکار، احساسات و سختی‌های زندگی یک زن آشنا شوند.
      
41

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.