یادداشت نعیمه خانی

        با خواندن متن  زیر که در بخش پایانی کتاب هست می‌توانید تصمیم به خواندن یا نخواندن آن کنید:
طبیعی است که من آدم خوش باور و ساده لوحی نیستم و می توانم دکتر را به خاطر آنکه زندگی را فقط تظاهر و جلوه ای از بیماری میداند عفو کنم. 
واقعیت این است که زندگی کمی هم به بیماری شبیه است: زندگی هـم بـا بـحـران و اوج حضیض همراه است. فرق زندگی با بیماری این است که زندگی، برخلاف بیماری همیشه مرگ در پایان آن است و هیچ درمانی هم برای آن وجود ندارد. مداوای آن به منزله این است که ما مجاری تنفسیمان را به تصور این که نوعی محل جراحت است، مسدود کنیم به محض دست یابی به این موفقیت خفه خواهیم شد.
 فساد در ریشه زندگی فعلی خانه کرده است. انسان مکانی را که به نباتات و حيوانات اختصاص داشته غصب کرده است هوا را آلوده کرده، فضای موجود را محدود کرده است و فردا چه خواهد شد؟ این حیوان فعال و غمگین که نامش انسان است هر آن ممکن است کشف جدیدی در جهت به بند کشیدن طبیعت بکند! چنین تهدیدی در فضا موج می زند. ثروت بی حسابی از چنین کشف جدیدی عاید خواهد شد... مسلماً برای انسان ولی چه کسی ما را از این روی هم انباشته شدنها نجات خواهد داد؟ چه کسی فضای آزاد حیاتی را در اختیارمان خواهد گذاشت؟

اگر به روانکاری علاقه مند هستید می‌تواند تجربه خوبی (در ارتباط با تداعی های ازاد مراجع)  به شما بدهد. شخصا این سبک کاری مورد پسند من نیست.
      
171

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.