یادداشت مجید اسطیری

روان شناسی و دین
        تمام حرف کتاب در اثبات این مسئله است که روانشناسی درباره تجربه دینی و قدرت انگیزه های دینی هیچ چیزی نمیتواند بگوید و فقط باید به انسان ها کمک کرد آن را درک کنند و از سرکوب کردن آن دست بردارند. یونگ با ذکر مثال های متعدد از خواب های بیماران غیرمذهبی اش، نشان میدهد کهن الگوهای موجود در خوابها تا چه اندازه ریشه در اعتقادات مذهبی دارد. اصرار میکند که ما نباید گمان کنیم روان مان کاملا تحت هدایت ماست. میگوید "به عقیده من یک نظریه علمی، هر قدر هم که دقیق باشد از لحاظ حقیقت روان شناسی ارزشش کمتر از ارزش یک اعتقاد مذهبی است." و بر این باور است که تسلط ما بر روان مان از جنس تسلط حکومت ها بر انسان ها نیست و چنین قیاسی ابلهانه است. نهایتا این چند سطر در پایان صفحات پایان کتاب نظر یونگ را در باب تجربه دینی به شفاف ترین شکل بیان میکند:

"تجربه دینی تجربه مطلقی است که چون و چرا بر نمی دارد. ایراد کننده فقط می تواند بگوید که چنین تجربه ای به او دست نداده است. آن گاه طرف مخاطب او خواهد گفت: «متأسفم، اما به من دست داده است.» و اینجا گفت و گو پایان خواهد یافت. علی رغم آنچه دنیا درباره تجربه دینی فکر کند، کسی که این تجربه به او دست داده باشد صاحب گوهر گرانبهایی است. یعنی صاحب چیزی است که نه تنها به زندگی معنی می بخشد، بلکه خود سرچشمه زندگی و زیبایی است."

برای آغاز مطالعه نظریات یونگ کتاب چندان مناسبی نیست. حجم خوابهایی که بیان میکند و نشانه های آنها را تحلیل میکند خیلی زیاد است و ممکن است مخاطب را خسته کند.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.