یادداشت narghes
1404/6/22 - 13:51
وقتی یادداشتهای زیرزمینی رو بستم، حس کردم انگار یکی توی گوشم هی نجوا میکرد: «میبینی؟ همهمون یه گوشهای از این زیرزمین رو توی دلمون داریم.» راستش کتاب مثل یه آینهست، ولی نه اون آینههای خوشگل و صیقلی… یه آینه شکسته و کدر که وقتی توش نگاه میکنی، مجبوری زشتی و ضعف خودتو هم ببینی. داستایوفسکی توی این کتاب یه آدم تنها و زخمی رو گذاشته جلوی چشممون؛ آدمی که هم از جامعه بیزاره، هم از خودش. گاهی لجت میگیره از حرفاش، گاهی دلت میسوزه، گاهی هم یهجور عجیبی میگی: «ای بابا، منم یه جاهایی مثل همینم.» اینجاست که کتاب میشه ترسناک… چون میفهمی اون زیرزمین فقط مال شخصیت داستان نیست، یهجاش مال ما هم هست. خلاصه بگم، این کتاب بیشتر از اینکه سرگرمکننده باشه، تکوندهندهست. مثل یه سیلی سرد میزنه بهت و میگه: «حواست باشه، داری کجا میری؟»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.