یادداشت Hiva Jalali
1404/3/31
مهم مهم مهم🚩🚩🚩 نوشته ای که دارم مینویسم درباره ی کتاب من خر هستم پری رضوی یام هستش که چون توی بهخوان نبود با اسم این کتاب گذاشتم. عکس کتابی که دربارش نوشتم رو گذاشتم. یه جای کتاب آرزو میگه که چقدر حرف نگفته دارم.کاش ماشین بهم میزد و تو لحظات آخر عین فیلما همه حرفامو میگفتم و با یه چرای بلند آدمارو تنها میزاشتم. توی این کتاب همه ی حرفاش رو همون روونی و صراحت و اصالتی که میخواسته زده و برخلاف اسم کتاب با تمامیت احساسات انسانی به تصویر کشیده. خیلی فیلم ها و کتاب ها تلاش کردن و میکنن دیدگاهی که نسبت به زنان توی نسل قبلی وجود داشته و هنوزم ریزرگه هاش توی ذهن مادر پدرای ایرانی هست یا برخورد پدرمادرهای قدیمی با بچه هاشون رو با آب و تاب بازنمایی کنن ولی هیچ کدوم تا الان به اندازه داستان پری رضوی یام که انگار خودش همه این طعنه و کنایه هارو شنیده و تجربه کرده و یا شاید از زجر این حرفا واسه دیگران عمیقا درد کشیده من رو به یاد آدم هایی با تجربه های مشابه نمیندازه. تک تک کلمات این کتاب جوری نوشته شدن که این احساس به آدم دست میده که نویسنده همه ی کتاب رو طی یک تجربه ی خشم و غم و شادی و غصه و اشک و آه انفجاری با در و پنجره های به هم کوبیده ی دق و دلی های جمعی بدون وقفه و یک جا با یک اتود که نوکاش از جنس مرغوب ترین ادویه ها و کاغذش از نمک تصفیه نشده هستن نوشته. بخشی از متن کتاب: فکر کنم برای اولین بار در عمرم مامان با تمام وجود طرفداری ام را کرد. آنقدر تعجب کردم که گریه ام گرفت.خیلی هم فکر کردم که بدانم برای چه گریه کردم. فقط تصمیم گرفتم اگر مامان پیر شد و از پا افتاد؛ نگذارم زیر پای عروس و اصغر له شود. اگر بخواهم زن عمو را هم نگه دارم، باید خانه ام خانه ی سالمندان بشود.خندیدم. دوباره خنده ام دردسرساز شد. مامان از عصبانیت یک پس گردنی بهم زد.تمام موهایم از کلیپس باز شد و سرم به دیوار خورد. از شانسم کلیپس تازه مد شده بود و من با هزار مصیبت قرمزش را خریده بودم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.