یادداشت سِـتی؛
1404/1/16
نمیدونم چی بگم. این کتاب احتمالا تا ابد یه گوشه ای از قلبم جا خواهد داشت. جوری با شخصیت ها و فضای داستان جور شده بودم که از ته قلبم ارزو میکردم کاش هیچوقت این کتاب تموم نمیشد. حس میکنم هنوز واسه کنار گذاشتنش اماده نیستم:) من تو این کتاب زندگی کردم، با ناراحتی های نگار بغض کردم، با خوشحالیش ذوق کردم و لبخند کل صورتمو پوشوند! کاش میشد بپرم توی کتاب و کنار مانی و نگار روی نیمکت شب بشینم:)) از این به بعد هرکی رو که ببینم این کتاب رو بهش پیشنهاد میکنم، چون هرکسی حداقل کم کمش باید یه بار با شخصیت های این کتاب دوست شه:)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.