یادداشت ‫حامد حمایت کار

خانه ادریسیها
        آدمی نیستم که از بلندی کتاب و توصیف‌های زیاد خسته بشم. این‌کتاب هم پر از توصیف‌های درخشان و زیبا و فضاسازی‌های فوق العاده بود. دایره لغات نویسنده بسیار وسیع و عالی بود. نقدهای زیادی در مورد جلد دوم کتاب شنیده بودم اما از آنجا که معمولا نقد به کتاب‌های بلند را نمی‌پذیرم. به مطالعه کتاب ادامه می‌دادم و حتی تا ۷۰ درصد کتاب برایم قابل قبول بود. اما از یک جایی به بعد داستان از مسیر خودش خارج شد و به آن باز نگشت. این را متوجهم که کل داستان یک نقد اجتماعی سیاسی به انقلاب‌هاست. چیزی شبیه به آن‌چه در قلعه حیوانات اتفاق می‌افتد. اما انتظار من از توصیفات بلند و زیبای شخصیت‌ها و محیط، تاثیر‌گذاری آن در فهم بهتر و عمیق‌تر داستان بود. اما فکر می‌کنم سیر داستان خانه ادریسی ها اینطور نبود.
مثلا یکی از فصل ها به طور کامل دست نوشته های یکی از شخصیت های داستان خوانده می‌شود از یک جهت این کار بسیار ماهرانه انجام شده. نویسنده به زیبایی توانسته یک متن ادبی را در متن ادبی خودش بیاورد و لحن و  نحوه بیان را طوری تغییر دهد که نشان دهد این متن دیگری است در داستان من و این کار فوق العاده بود. اما اصل این سوال باقی بود که اصلا چرا اینجا چنین کاری کردی و چه کمکی به جریان داستان می‌کرد.
شخصیت های داستان کلی تلاش می‌کنند که طرحی را برای نجات مردم بدهند با کلی زحمت به کوه می‌روند تا اقدامی انجام دهند اما بدون بیان دلایل بر می‌گردند به شهر و بعد از چند روز هم دستگیر می‌شوند. بعد شما فکر می‌کنی اینها حتما نقشه بوده خودشان می‌خواستند دستگیر شوند اما نه. در عین ناباوری کتاب با توصیفات به پایان می‌رسد و متوجه می‌شوی احتمالا واقعا کشته شدند. من مشکلی ندارم که چرا اینها شکست خوردند مشکلم این هست که داستان مسیری برای رسیدن به این شکست ندارد همینطوری آمدند گرفتندشان و نتوانستند کاری کنند؟ خب اینکه دیگه این‌همه شخصیت پردازی نمی‌خواست.
خلاصه از خواندنش پشیمان نیستم اما خب نقدهایم هم سر جایش هست.
اگر فکر می‌کنید من داستان را متوجه نشدم و اشتباه می‌کنم پیشاپیش می‌پذیرم و خوشحال می‌شوم درباره‌اش گفت‌و‌گو کنم.
      
715

75

(0/1000)

نظرات

من کتابو نخوندم، ولی اگر همچین چیزی باشه، نخواهم هم خوند. :))

0