یادداشت حسین
1402/2/21
من خیلی کم رمان ایرانی میخوانم. به نظرم مهمترین مشکل رمان فارسی در این است که زمانمند است. خیلی از اوقات دغدغههای شخصیتها با این که واقعی به نظر میرسند، اما متعلق به زمان خاصیاند و باید در همان دورهی چاپشدنشان خوانده شوند. حداقل در من حسِ این را ایجاد نمیکنند که بعد از چند وقت برگردم و دوباره بخوانمشان. یک جورهایی فکر میکنم تاریخ مصرف این کتاب هم گذشته. شخصیتها مدام در حال و هوای وبلاگخوانیاند. چیزی که هیچ حس خاصی در من برنمیانگیزد و به نظرم سالها از عمرش گذشته. یک مشکل دیگرم هم این بود که حرفهای شخصیتها انگار از زبان خودشان نیستند. نویسنده، حرفها را گذاشته در دهانشان و وادارشان کرده بر زبان بیاورندش. نمیتوانی بین شیوه گفتار آدمها تفاوت قائل شوی. ورای اینها مسائل و موضوعات اجتماعیِ کتاب واقعا دردناک بودند و عمیقا ناراحتم کردند. دوست داشتم کمی هم نقاط روشن وجود داشت :( حس میکنم باید در کتابهای بعدی خانم عبدی اتفاقات بهتری میافتد. امیدوارم:)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.