یادداشت سیده زهرا محمدی

        برای یکی از داستان‌هام نیاز داشتم داستان معمایی بخونم. برای این که متوجه شم نویسنده‌های بزرگ چطوری داستان‌های کارآگاهی رو پیش می‌برند؛ امروز کتاب «و سپس هیچ‌کس نبود» آگاتا کریستی رو شروع کردم به خوندن و امروزم تمومش کردم. پارسال هم سریال خانم مارپل رو می‌دیدم. 
امروز بعد از خوندن کتاب «و سپس هیچ‌کس نبود» ایمان آوردم آگاتا کریستی یه بیمار روانی بیش نبود. به‌نظرم کسی که همچین داستانی به ذهنش خطور می‌کنه آدم نرمالی نیست.

کنجکاو شدم بیشتر از آگاتا کریستی بدونم. رفتم یه کوچولو درباره‌ی خانم کریستی تحقیق کردم ببینم مدرکی چیزی وجود داره که نشون بده خانم نویسنده مثل بزرگانی چون ارنست همینگوی، داستایوفسکی، تولستوی، پلات و... اختلال روانی داشته! 
مدرکی جایی ثبت نشده بود؛ اما متوجه شدم بزرگوار بعد از فوت مادرش و متوجه‌شدن این که همسرش بهش خیانت کرده و قراره ازش جدا بشه ۱۱ روز ناپدید شده. 
فکر کن هزار پلیس و نیروی دواطلب دنبال خانم گشته و پیداش نکردن. بعد از ۱۱ روز بزرگوار رو توی هتلی پیدا کردند با اسم مستعار. اسم مستعار هم اسم معشوقه‌ی شوهرش بوده که برای خودش انتخاب کرده!

یه رفیقی دارم می‌گه با خوندن داستان‌های داستایوفسکی به امراض روحی خودش پی برده. گویا جناب داستایوفسکی توی داستان‌هاش قسمت‌های تاریک وجودش رو نشون داده. 

من که هنوز به این مرحله از ایمان نرسیدم که بگم با خوندن داستایوفسکی به چه امراضی از خودم پی بردم؛ اما متوجه شدم یکی از دلایل این که عاشق ادبیات کودک و نوجوانم همینه که تحمل دنیای خشن و پیچیده‌ی آدم‌بزرگ‌ها رو ندارم.
فکر کن از دنیای سفید و پر رنگ و لعاب حتی با همه‌ی رنج‌هایی که ممکنه توی قصه‌های کودک و نوجوان باشه بری به دنیای تاریک و وهم‌آلود بزرگسال! واقعاً آدم باید خل باشه که همچین کاری با روانش کنه.


فکر کن توی هوای دم و شرجی شیراز و با سری که داشت از شدت گرما منفجر می‌شد کتاب رو خوندم و عجیب دوسش داشتم. واقعاً به مغز جن هم نمی‌رسه همچین چیزی. بخونید و لذت ببرید از دیوانگی نویسنده‌ی کتاب. حدس می‌زنم کتاب رو از زبان اصلی بخونید لذتش هم بیشتر باشه. (:
      
42

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.