یادداشت سعید بیگی

سعید بیگی

سعید بیگی

7 روز پیش

        نثر کتاب خوب و ویراستاری هم خوب است. ماجرای این نمایش‌نامه به داستان قدیمی و باستانی «گیلگمش» مربوط می‌شود.

«گیلگمش» پادشاه شهر «اوروک» است و خدایان برای او دوستی به نام «انکیدو» می‌آفرینند که این دو پس از نبرد با یکدیگر، با هم دوست می‌شوند.

«انکیدو» پس از مدتی از دنیا می‌رود و «گیلگمش» برای یافتن راه نجات او و فرار از مرگ، راه سفر در پیش می‌گیرد و به دیدار «اوتانا» ـ ظاهرا همان حضرت «نوح نبی» (ع) که به همراه موجودات دیگر، از طوفان نجات یافته و به عمر جاودان دست پیدا کرده است ـ می‌رود.

«گیلگمش» از او راز جوانی و جاودانگی را می‌خواهد و «اوتانا» گیاهی به او می‌دهد که «گیلگمش» قصد دارد، آن را به مردم «اوروک» بخوراند تا همگی جاودانه شوند، اما مار پیری گیاه را می‌خورد و می‌رود.

«گیلگمش» افسرده، غمگین و سرخورده به «اوروک» می‌رسد و از مرگ استقبال می‌کند و از دنیا می‌رود و در جهان مردگان به جستجوی دوست خود «انکیدو» می‌رود.

نمایش‌نامه خلاصۀ مهم‌ترین رویدادهای زندگی «گیلگمش» افسانه‌ای را در بر دارد و خواندنی است.

این داستان شاید یکی از قدیمی‌ترین افسانه‌ها و داستان‌های اقوام گذشته باشد که هنوز هم خوانده می‌شود و به آدمی می‌آموزد که جاودانگی، ویژۀ خدایان و مرگ، سرنوشت حتمی دیگر موجودات؛ چون آدمیان است و از آن گریزی نیست.

و در این جهان زودگذر و زودپای؛ تنها پندار، گفتار و کردار نیک است که ارزنده و ارزشمند است و تا ابد پایدار باقی خواهد ماند.

و چه نیکو است که ما هم در پی آن باشیم که از خود؛ سخن، کار یا اثری نیک به جای بگذاریم که تا آن بازماندۀ ما باقی است، نام و یاد ما هم زنده و جاوید خواهد بود و گویا این تنها راه جاودانه ماندن آدمیان باشد.
      
93

13

(0/1000)

نظرات

مصطفی رفعت

مصطفی رفعت

6 روز پیش

خداقوت 👏👏👏👏☕️🖊
1

1

سعید بیگی

سعید بیگی

6 روز پیش

درود و خداقوت
سپاس، خدا حافظ و نگهدار شما! 🌸🌺🌷💐 

0