یادداشت Amin mousavi

Amin mousavi

Amin mousavi

دیروز

        کتاب Five Feet Apart رو که شروع کردم، فکر نمی‌کردم این‌قدر زود درگیرش بشم. راستش رو بخواین، معمولاً به داستان‌های عاشقانه‌ای که حول بیماری و مرگ می‌چرخن یه‌جور شک دارم. همیشه با خودم می‌گم: «این یه ابزارِ احساسی دم‌دستی نیست؟» ولی خب، این یکی... فرق داشت.

اینجا با دوتا شخصیت روبه‌روییم که حتی اجازه ندارن همدیگه رو لمس کنن، ولی توی هر صفحه دارن لمس می‌شن—با نگاه، با واژه، با فاصله. منطق می‌گه «عاشق نشو»، اما قلب، خب... قلب همیشه کار خودشو می‌کنه. *

ویل و استلا، به‌نظرم نه فقط قهرمانای یه قصه‌ی عاشقانه‌ان، بلکه نماینده‌ی تمام ماهایی‌ان که وسط محدودیت‌ها و قوانین، دنبال یه‌ذره نزدیکی می‌گردیم. انگار زندگی همیشه یه متر فاصله بین ما و خواسته‌هامون می‌ذاره، نه؟

نثر کتاب ساده‌ست، ولی اون سادگی خطرناکه؛ یه‌جور که یه‌هو وسط خوندن می‌فهمی قلبت داره تندتر می‌زنه و پلک‌هات یه‌جوری مرطوبه انگار بارون زده توی صورتت.

در کل، اگه دنبال داستانی هستی که مرزهای عشق و بیماری، منطق و عاطفه، نزدیکی و فاصله رو بندازه روی میز و بگه: «بیا، خودت تصمیم بگیر»، این کتابو بخون.
اما هشدار: اگه قلبت نازکه، یه جعبه دستمال کاغذی دمِ دست داشته باش(:
      
19

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.