یادداشت عطیه عیاردولابی

پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال
        
روزی روزگاری، دنیاها مرزی نداشتن. هر چه بود عشق بود. عشق، عاشق رو شیدایِ معشوق کرد. عاشق از سوز و حرمان به چله نشست. بعدِ چله، سازش رو برداشت و شروع کرد به نواختن. وقتی نواخت، صداش رسید به گوش پری‌های بازیگوش دریا و پری‌های مهربان جنگل و پری‌های خجالتیِ مرداب. اونها هم به وجد اومدن و هم‌نوا با ساز عاشق آوازی بهشتی خوندن. از زیبایی اون آواز، ماهی‌ها به رقص دراومدن. عاشق زد و پری‌ها خوندن و ماهی‌ها رقصیدن؛ اونقدر که همه مردم گیلان و مازندران هم عاشق شدن.

اما این وسط اوخوان و اوشان و اویجه‌بانو نتونستن این رقص و شادی رو تحمل کنن. نصرت خان و ابدال خان و قادر هم نتونستن. همه اونا از رقص ماهی‌ها و صدای پری‌ها و عشق دلداده‌ها بدشون میومد. اونا فقط شکم‌چرونی و خوش‌گذرونی رو دوست داشتن. از عشق چیزی سرشون‌ نمی‌شد.

کرشمه و جمال، بی‌جان و نازخاتون، میرزاقاسم آشپز حکیم و امیردریامج عادل هم جلودارشون نبودن.
فقط یه چیز بود که می‌تونست جلوی اونا رو بگیره: دلِ شکسته. 

پری‌کشی، شرحی است از افسانه‌های پریان گیلان و مازندران؛ از کولی‌های مهاجر و قصه‌گو؛ از عشق‌های بی‌وصال و از وصال‌های کوتاه و بی‌فرجام؛ از خوانین و اجنه سیاهی که طاقت دیدن خوشی و خوبی و سرسبزی رو ندارن. 
چاپ اول بهار ۹۹ هست اما نثر کتاب مثل روایتگری‌های یه قصه‌گوی پیر و شاید کولی باشه که هر چه از افسانه‌ها و تاریخ و باورهای بومی به یاد داره کنار هم گذاشته تا برای مردم کوچه و خیابون تعریف کنه. برای همین تو این رمان دنبال ترتیب زمانی منطقی نباشین. چه از نظر تاریخی چه از نظر خط روایت. گاهی انگار زمان صفویه هستی و گاهی زمان پهلوی. گاهی اول داستانی و گاهی آخر داستان. از میانه‌ی داستانِ بی‌جانِ (بیژن) عاشق سر از داستان غریب‌شاه درمیاری و بعد برمی‌گردی پیش میرزاقاسم وقتی که خوراک میرزاقاسمی رو اختراع کرده. 
این رمان سن و سال نداره. کافیه به داستان‌های مرموز پریان علاقه داشته باشی و شروع کنی. 
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.