یادداشت سامان
1403/12/5
سربلندی مردم برگ هیچ درختی نیست و هیچ دردی را درمان نمیکند. برگ هیچ درختی نوولای جمع و جوری است از صمد طاهری که روایتگر داستانی در دوران پهلوی است.داستان معصومیت از دست رفته سیامک.معصومیت از دست رفته از دید دیگران.سیامک که راوی داستان برگ هیچ درختی است، در خلال داستان از بی شرف شدنش به زعم اطرافیان صحبت میکنه. اطرافیانی که سیامک رو به خاطر پیوستن به نظامی گری شماتت میکنند و اون رو طرد میکنند.... «روی شانهام را نگاه میکنم و آن ستاره کوچک نقرهای را میبینم که زیر مهتاب مات میدرخشد و تفی را که عمه کوکب رویش انداخته است. کپکپکنان از بارانداز جدا میشود و به سمت دریا میرود و من مثل آدمی بیشرف زیر مهتاب نیمه به خانه برمیگردم.» (ص37).... داستان توصیفات خوبی داره و تو صفحات کم خودش(80صفحه) تونسته از پس کار بر بیاد. نویسنده به خوبی ویژگی های محیطی داستان رو توصیف کرده و المان های مربوط به جنوب کشور رو در داستان آورده.روایت داستان غیرخطی است و داستان از زبان سیامک روایت میشه.سیامک با رگه هایی از طنز ماجراها رو تعریف میکنه.انگار نویسنده میخواد ریشخندی بزنه.حال و هوای خونه سیامک و زندگی با عمه و پدربزرگ و عمو و سایرین کمی حال و هوای همسایه ها احمد محمود رو داشت. شخصیت های گوناگون طرز فکر مختلفی دارند.پدربزرگ که فقط اهل حرف زدن بود و اقدامات سیاسی رو بیهوده میدونست و واکنشش به اتفاقات صرفا تماشاگری بود و عمه کوکبی که سلاحی جز گریه و اشک ریختن و فحش دادن به معلم سیامک به عنوان ریشه مشکلات او نداشت. سیامک این وسط تصمیم دیگری میگیره و البته این تصمیمش عواقب سنگینی براش داره. فضای داستان بسیار غم انگیزه.حتی لحن بعضا شوخ سیامک هم نتونسته دز غم کار رو بیاره پایین.پشته های قبرها محلی است که بارها و بارها شخصیت ها به اون رجوع میکنند و اساسا مرگ جایگاه ویژه ای در این داستان داره. انگار نویسنده میخواست در پی تمام این اختلاف عقاید و آرمان و مسیرها، مقصد نهایی همه رو نشون بده.پایان داستان هم با جملهی « سوار شدیم و هر کدام یک سر بلم نشستیم.عبدالرزاق پارو کشید و راند سمت تاریکی» به خاتمه میرسه تا این حسن ختامی باشه بر این غمنامه خواندنی صمد طاهری. غم نامهای که با تاریکی به خاتمه رسید و انگار نویسنده خبری از روشنایی در آینده ندیده. داستان جا داشت و کاملا پتانسیل این رو داشت طولانی تر بشه تا شخصیتها هم پرداخت بهتری داشته باشند.اگر عمری باشه سعی میکنم از نویسندگان جنوب کشور بیشتر بخونم. برای منی که احمد محمود محبوب ترین نویسنده ایرانیمه، و حالا صمد طاهری آبادانی الاصل رو پیدا کردم، جا داره به این نقطه از سرزمین توجه بیشتری بکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.