یادداشت سَمی
1404/4/8
نوستالژی ضرورتا ضدمدرن نیست و می شود آن را قرین مدرنیته دانست، چیزی شبیه بازتابی در آینه... به نظرم این جمله میتونه نمایی از روند کلی کتاب داشته باشه... دیدی متفاوت از نوستالژی که نویسنده سعی می کند آن را به خواننده انتقال دهد. اینکه همیشه نگاهی از گذر زمانئ نسبت به گذشته نداشته باشیم و آن را نشانه ای از اوضاع و احوالی بدانیم که قرار است مستقیما آینده را نشانه بگیرد. حقیقتا دید نویسنده و شجاعتش نسبت به مسائل گذشته و نوستالژی برای من متقاوت و جالب بود. او گذشته و فضای نوستالژی را همان قدر دور از دسترس؛ نامفهوم و رویایی و امیدوارانه می بیند که فضای آینده را ...مزیت ها و معایب غرق شدن در گذشته و اهمیت دادن به مفاهیم گذشته که همزمان ما را با معنای واقعی نوستالژی آشنا می کند. نویسنده واژه نوستالژی را میراثی از یونان باستان نامیده و به اساطیر در پدید آمدن این مفهوم اهمیت داده است و در کنارش گفته که تبارش نیز به شعر و ادبیات می رسد. نگاه واقع بینانه و متفاوت به گذشته و اینکه همچنان در آینده اهمیت دارد را دوست داشتم....گرچه کمی استرس آور و هولناک است. به عنوان مثال این بخش از کتاب: متضاد امید لزوما ناامیدی نیست بلکه حس وارونگی و آشفتگی زمانه ای است که ما در آن امید میبندیم و امیدوارانه رفتار می کنیم.... شاید ما نیستیم که باید منتظر آینده باشیم بلکه گذشته است که چشم به ما دوخته و منتظر ماست... پس نوستالژی چیزی نیست جز نوعی آرمان شهر؛ خاطره ای ساختگی، بازآفرینی چیزی که شاید هرگز وجود نداشته، ناکجایی دلنشین و رویایی؛ خطه ای خرم و نیکو که معیار و ملاکی برای سنجش کاستی های تجربه ی کنونی مان به ما می دهد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.