یادداشت غزل✨

غزل✨

غزل✨

دیروز

        اسمش رو خیلی وقت بود که فراموش کرده بودم....
کلاس چهارم دبستان که بودم هر رنگ تفریح رو تو کتابخونه قدیمی مدرسه میگذروندم، تا اینکه یه روز چشمم به کتابی افتاد که بخاطر موندن جلوی نور آفتاب رنگش پریده بود و اسم کتاب به سختی قابل خوندن بود،خلاصه چند صفحه اولش رو خوندم و حسابی منو جذب کرد.
کتاب رو امانت گرفتم و وقتی که رسیدم خونه سریع شروع کردم به خوندن (چون حجم کمی داشت خیلی زود تموم شد)، اما تموم شدن کتاب برای من شروع فهمیدن ذات حقیقی و وحشتناک بشر بود.
یادمه بعد تموم کردن کتاب کلی گریه کرده بودم(اولین کتابی بود که باهاش اشک ریختم) ولی با همه این اوصاف ساداکو و هزار درنای کاغذی  کلی به دلم نشسته بود.
حالا چیشد که دوباره اسم این کتاب یادم اومد؟ خب، حقیقتا باید از ظابطیان تشکر کنم که با سفر نامه ژاپن باعث شد اسم کتاب یادم بیاد و من دوباره با داستان ساداکو اشک بریزم و از خودخواهی آدم بترسم...
پ.ن: خودمم میدونم اون موقع نباید همچین کتابیو میخوندم چون فقط ده سالم بود در حالی که رده سنی کتاب +15بود😭
      
18

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.