یادداشت فاطمه ستوده
1404/5/10
رهش داستان زندگی شهریه و تقریباً بههمون اندازه هم بعد منفیش پررنگه. زوجی که یکیشون از این زندگی شهری برای ترقی مادی استفاده میکنه (هرچند ریشهی غیرشهری نداره میخواد اون ریشهها رو نابود کنه) و دیگری از این زندگی شهری متنفره و نیازمند ایجاد ریشه با زندگی خارج از شهره که دقیقاً برعکس همسرش، هیچ ریشهی رسمی که درحالحاضر قابل بازیابی باشه نداره. امیرخانی مثل بقیهی کتابهاش، اینجا هم انگار دنبال یه ناجی با یه کوله از نداشتههای شخصیتهای داستانه. توی داستان یهجاهایی املای شخصی نویسنده خیلی ذهن رو خسته میکنه علاوهبر اینکه کلا انگار بهزور کلمات میخوان بهت بگن که میبینی ما چه خاصایم؟ ولی موضوع جدیدش احتمالاً بقیهی موارد رو شکست میده و پیشنهادیه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.