یادداشت samin⋆

samin⋆

samin⋆

1403/9/26

هشت کتاب
هشت کتاب؛ا
        هشت کتاب؛اوایل تابستان از یک عزیزی هدیه گرفته شد. و چقدر خوشحالم که دست گذاشت روی هشت کتاب...
اولین تجربه‌ی رویارویی من با سهراب سپهری نازنین بود که در دوره های زمانی مختلف خونده شد.بعضی از مجموعه هاش گاها دو ماه طول میکشید تا تکمیل بشه.ولی به شدت می‌ارزید.همینطور اولین کتابی بود که انقدر سر ذوق آورده بودم که تصمیم گرفتم احساساتم رو لابه لای شعر ها بنویسم.و حالا گوشه به گوشه‌ی هشت کتاب پر از خاطره و حس خوبه...

از شروعش که با مرگ رنگ بود بگم؛در خوب بودن اشعار شکی نیست اما ثمینِ جاهلی که تازه رفته بود سراغ شعر نو درکش پایین بود که اواخر مرگ رنگ این مشکل فنی برطرف شد.

زندگی خوابها هم گذشت و شد دو کتاب از هشت کتاب، اشعاری که گاها میفهمیدم و حقیقتا بعضی هاش هم نمیفهمیدم.
اما آوار آفتاب همههه چیز رو تغییر داد.
شروع آوار آفتاب توی حیاط سرسبزِ خونه‌ی مادربزرگه رقم خورد و یکدفعه <شاسوسا> زد روی دست همه‌ی شعرهای سپهری..
دیگه داشتم مطمئن میشدم که بهتر از شاسوسا نمیاد که رسیدم به <فراتر>
گذشت و سایبان آرامش ما ماییم و غیره و غیره با پس زمینه‌ی صدای علیرضا قربانی توی همون حیاط تموم شدن و من زار زار اشک میریختم.

دوباره گذشت و ایمن بار صدای پای آب .
نصفهء اولش داخل شهریور و نیمهء دوم توی آبان ماه خونده شد.
اون زمانی که نیمه‌ی اول رو میخوندم هیییچ احساسی نداشتم.مطلقا هیچ! اما نیمه‌ی دوم کتاب حسی مثل آوار آفتاب بهم میداد.

در کل مجمو‌عهء هشت کتاب پر از بالا و پایینی بود.همه چیز هم داخلش پیدا می‌شد.از رنج تا اشک و ابدیت و افسانه؛اما یک چیزی داخل همهه‌ی اشعار بود. طراوت،حس سبز بودن،طبیعت...

      
1.1k

24

(0/1000)

نظرات

با اینقدر توصیف خوب، چرا ۳ از ۵؟
1

0

samin⋆

samin⋆

1403/9/27

به خاطر همون بالا و پایینی که گفتم .
مثلا بخش اول صدای پای آب جذبم نکرد؛یا شرق اندوه به نظرم ضعیف تر از باقی بود. 

1