یادداشت ریحانه رمضانی

        و ما هیچ وقت نخواهیم فهمید.....
بعضی چیزها مانند احساس من به این کتاب، فقط باید اندرون قلب باقی بماند و به زبان آورده نشود. گویی کلمات آن احساسات را بی‌رنگ و بو می‌کند.
آپدیت: جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳
راستش الان تقریبا به سنی رسیدم که تو از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شدی. 
چند وقت پیش توی دفترخاطراتم داشتم راجع به این می‌نوشتم که یعنی وقتی ۲۱ ساله بودی، چه آرزوهایی داشتی؟ آیا به اون آرزوها رسیدی؟
من خیلی دلم برات تنگ شده. دلم برای خاطراتی که هیچ وقت با هم نداشتیم، تنگ شده. 
دوست دارم خیلی چیزها ازت بپرسم ولی نمی‌تونم. سوال‌هایی هست که هیچ وقت به جواب‌شون نمی‌رسم. این خاصیت مرگه...
من هیچ وقت نمی‌فهمم که تو وقتی ۲۱ ساله بودی چه رویاهایی داشتی. هیچ وقت نمی‌فهمم...
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.