یادداشت مجید اسطیری

                خواندن این کتاب برای من واقعا لذتبخش بود. به نظرم توصیف "بدبینانه" از فلسفه شوپنهاور کمی "بدبینانه" است! خودش میگوید "فلسفه سعادت" که در این کتاب مطرح کرده واقع بینانه است اما به نظرم "پیرمردانه" است. بخش های انتهای کتاب هم به مسئله تفاوت نگاه جوانان و پیران پرداخته و طبعا حق را فقط به پیران میدهد که جاده زندگی را تا انتها پیموده اند و از تمام پیچ و خم مسیر و پوچ بودن این راهپیمایی اطلاع دارند.

شوپنهاور شر را در جمع های انسانی میبیند و با تکیه به نقل قول های فراوان از شاعران و فیلسوفان رواقی، عزلت گزینی و کناره گیری از جمع را توصیه میکند. من کمی گمان کردم دیدگاه او ستایش کردن از اشرافی گری است اما با توضیح دقیق خودش متوجه شدم که در واقع اشرافیت فکری را ستایش میکند.

مانند ارسطو به کار انداختن ظرفیت ها و استعدادها را برای سعادت ضروری میداند اما اعتدال در هر فعالیتی را توصیه میکند. با این حال به نظرم بینش او هرگز اعتدال فلسفه اخلاق ارسطو را ندارد. نمونه اش همین نکته که سعادت را فقط در گریز از رنج خلاصه میکند. ارسطو در اخلاق نیکوماخوسی منشا هر رفتار بشری را در نسبت با لذت و درد میداند. آیا بسیاری از لذت گرایی ها برای کاهش دادن رنج ها نیستند؟ واقعا خیلی وقتها عقل سلیم توصیه میکند برای فرار از رنج به سمت لذت برویم. و بالعکس خیلی ازرنج هایی که بر خود هموار میکنیم به امید لذائذ و امنیت آینده است.

به هر حال این کتاب برای جامعه و جهان امروز خیلی خیلی میتواند مفید باشد چون فکر میکنم شالوده جهان امروز بر پایه لذت گرایی افراطی و توقعات نا به جا از جهان بنا شده. این توقعات بیش از حد از هستی نهایتا باعث نارضایتی های فراوان مردم در میانه مسیر زندگی میشود. پس این حکمت های واقع بینانه شوپنهاور را بخوانید و بپذیرید جهان در مجموع چندان جای امنی نیست و نباید انتظار چندانی از زندگی داشته باشیم. اگر همه این را بپذیرند احتمالا جوامع بهتری با حرص و طمع کمتر خواهیم داشت.

از متن کتاب:

کسانی که با کوشش و امید فقط در آینده زندگی می کنند، همواره روبروی خود را می بینند و با ناشکیبایی به سوی آینده می شتابند که به زعم آنان سعادت حقیقی را به ارمغان خواهد آورد، اما در این میان با بی توجهی از کنار زمان حال می گذرند و از آن لذتی نمیچشند. این افراد به رغم داشتن چهره ای که عاقلانه تر از سن شان به نظر میرسد، به آن خران ایتالیایی شباهت دارند که در جلوی سرشان، دسته‌ای کاه را به چوبی آویخته اند، و این خران به امید رسیدن به کاه تندتر میدوند. چنین کسانی به همه هستی خود خیانت می ورزند، زیرا تا دم مرگ پیوسته به طور موقت زندگی می کنند.

به جای آنکه مدام دلمشغول نقشه ها و نگرانی های آینده باشیم یا خود را به دست حسرت زمان از دست رفته بسپاریم، هرگز نباید فراموش کنیم که فقط زمان حال است که واقعی و حتمی است. بر عکس آینده تقریبا همیشه جز آن است که تصور می کنیم، حتی گذشته هم طور دیگری بوده است و در واقع به طور کلی هر دو از آنچه به نظر می رسد، اهمیت کمتری دارند. زیرا فاصله که موجب می شود اشیاء در چشم کوچک تر جلوه کنند، در تصور آدمی وقایع را بزرگتر جلوه می دهد. تنها زمان حال حقیقت و واقعیت دارد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.