یادداشت محمدرضا ایمانی
1401/3/14
در وهله اول تشکر کنم از نویسنده که صادق بوده و با استفاده از عنوان کتاب خودش اعتراف کرده که لبنان زدهست. هرچند اولین باری که با عنوان کتاب مواجهه شدم فکر کردم در نقد این رویکرده. شیوه نگارش (از مدل طنز پردازی بگیر تا شیوه روایت و ...) به سفرنامههای امیرخانی پهلو میزنه، گر چه نمیشه گفت کپیه ولی نمیشه هم گفت ابداع خود نویسندس. نویسنده مخصوصا تو نیمه دوم کتاب دائما ج ا رو تحقیر میکنه و از لبنان تعریف. نویسنده لبنان رو یه جامعه چند مجهولی معرفی میکنه که اتفاقا از پس حل این معادله بر اومده اما ایران با اینکه معدلش تک مجهولی و آسونه اما نتونسته حلش کنه! این نوع طرح مسئله ناشی از یه نوع نگاه تقلیلگرایانه خیلی جذابه که تهشم نتیجه این میشه خب پس بیاید از لبنان یاد بگیریم تا مشکلات جامعمون حل بشه! ( خود این طرح مسئله هم اگر اشتباه نکنم برای امیرخانیه) جالبه که اتفاقا این نوع خودتحقیری تو کتابای امیرخانی هم هست. به زعم حقیر تکثر تو لبنان بسیار ساده تر از تکثر تو ایرانه. تو لبنان ادیان و فرق متفاوتند. ولی ما تو ایران ذیل تشیع اثناعشری و حتی گفتمان انقلاب اسلامی قرائتهای مختلف داریم که اکثرا تقاطعهای شدید با هم دارن و برای همینه که تو ایران تقریبا تسامح صفره. البته قطعا این نبود تسامح رو خوب نمیدونم و معتقدم ماهم باید تلاش کنیم که یاد بگیریم با همدیگه بر سر منافع مشترکمون توافق کنیم اما نکته اینه که مسئله ایران با لبنان بالکل متفاوته و اصن مقایسه کردنشونم سطحی کردن ماجراست چه برسه به اینکه بیایم راه حل لبنان رو برای ایران تجویز کنیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.