یادداشت محدثه ز
3 روز پیش
خیلی وقت بود کتابی اشکم رو در نیاورده بود (: بعد از کتاب "خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ پوست پاره وقت" احساس کردم باید این کتاب رو بخونم چون میدونستم این کتاب هم در مورد پسر بچه سرخ پوستی است و طنز تلخی داره. #شباهت. هر چند اصلا این کتاب طنز نبود اما تلخ بود! اونقدر تلخ که به قول معروف ازعمق تراژدی به کمدی میرسیدیم و این دوتا کتاب خیلی متفاوتن باهم، با وجود مشابهت های کاراکتر هاشون. این کتابم از جمله کتاب های سریع بود و نثر ساده و دلنشینی داشت. توی کتاب اتفاق جذابی نمیوفتاد که بشه گفت خیلی جذابه اما این حجم از درک و درد برای یک بچه پنج ساله آدم رو مجذوب خودش میکرد. نکته تربیتی ک تو این کتاب بود و خیلی از والدین بهش توجه نمیکنن _همون طور که گلوریا اشاره میکنه_ این بود ک رفتار خود بزرگتر هاست که بچه ها رو بدتر یاغی میکنه. همون طور که توی کتاب می خونیم ززه میتونه پسر خیلی خوبی توی مدرسه و... باشه اما رفتاری که خانوادش باهاش دارن باعث سرکشی بیشترش میشه. پ.ن کتابو تو دسته بندی فلسفی گذاشتم چون به نظرم بیانگر عقاید و فلسفه های زندگی یه بچه 5 ساله بود!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.