یادداشت شیرین کلانتری

        کورسرخی به راستی روایت جان است و جنگ. جان ما که فراتر از جسم و  تن ماست. جان  مجموعه ای است از دارایی های یک انسان؛ روانش، هویتش، خانواده اش، رویاهایش، دست آوردهایش،  حتی شکست هایش. 
حتی وطن هم بخشی از جان ماست که با بار بستن و رفتن در سرزمینمان جا میگذاریم.
عالیه عطایی به خوبی از جنگ و ویرانی های آن نوشته. نه فقط ویرانی شهرها و ساختمان ها که از ویرانی جان ها، از ویرانی احساسات، از ویرانی رویاها ، از تازیانه‌ی جنگ بر پیکره ی آرزوها‌، از سیاه پوش شدن عشاق.
از پیام ها و نامه های بی پاسخ مانده، از مادران سیاه پوش با لبخندهای عاریتی، از انسان های تکه پاره شده و جدا افتاده در شرق و غرب، از انسان هایی غریب در همه جا حتی در وطنشان!
عالیه عطایی جنگ را بلد است. بلد بودن جنگ یعنی بلد بودن احساسات و تاب آوردن مرگشان در تندباد ویران کننده ی گلوله ها.
اخبار جنگ و کشتن و کشته شدن وقتی از بچگی صدای غالب ذهن باشد، ناچاری به دنبال خانه ای شیشه ای باشی در مرتفع ترین نقطه جهان که بتوانی اطراف را بپایی تا دست هیچ کژدمی به تو نرسد. مجبوری از دشت و کویر و گرما و خاک بگذری تا به دنج سبز و خنکی برسی بی ترس از چپ و راست!
و آنجا قلم به دست بگیری و از جان و جنگ روایت کنی ....


      
523

21

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.