یادداشت SeyedehZahra
دیروز
اول که تصمیم گرفته بودم این کتاب رو بخونم فکر میکردم قراره درباره ی قهرمانی ها بخوانم و در مورد انسانی که حقیقتا قهرمان جامعه ی خودشه. اما چه تمسخری بالاتر از این نام برای شخصیت اصلی کتاب. لرمانتوف با انتخاب این اسم شخصیت اصلی رو به سخره گرفته. کتاب رو به شدت دوست داشتم. نوع نوشتار منو یاد پوشکین می انداخت. توصیفات دوست داشتنی و خواندنی از طبیعت که یه جاهایی منو برد به جاده ی اسالم به خلخال در زمستان. شخصیت پچورین منو یاد ژولین سورل در سرخ و سیاه انداخت با تمام تفاوت های این شخصیتا به شدت به هم شبیه بودن. از طرفی یاد ورونسکی افتادن اوایل کتاب آناکارنینا البته شباهتش خیلی کمتر بود. پچورین یک ضد قهرمان بود که برای من دوست نداشتنی ترین بود. حیف که کتابهایی که کمتر شناخته شده هستند خیلی دیر به دیر چاپ میشن و تو بازار در دسترس نیستن مگر توی دست دوم فروشی ها گاهی. من کتاب رو به صورت پی دی اف با ترجمه مهری آهی پیدا کردم توی یک سایتی که رایگان گذاشته بود ولی خیلی سخت خوان بود کمی ادیتش کردم که کیفیتش بهتر شد و قابل خواندن تر. امیدوارم مثل کتاب گذر از رنجها که پارسال بعد مدتها چاپ شد این کتاب هم تجدید چاپ بشه و بیشتر خونده بشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.