یادداشت منتظرت میمانم روی همان نیمکت چوبی پاییز🍁🖤

جناب آقای… اممم… هنوز هم نتوانستم اسم بهتری برایتان پیدا کنم.بابالنگدراز” که اصلا برازندهٔ شما نیست! “سایهی خیالانگیز من” خوب است، اما انگار کافی نیست. شاید “مرد رؤیاهای قدبلند من”؟ نه، خیلی لوس شد. “آقای مرموز و دستنیافتنی”؟ باز هم نه. بگذارید حال سایهی خیالانگیز باشید تا یک اسم درست و حسابی پیدا کنم.😊 از این به بعد شما را “سایهٔ خیالانگیز من” صدا خواهم کرد. چطوره؟ خیلی رمانتیکتر است، نه؟ سایهٔ خیالانگیز عزیزم،🥰 امیدوارم حالتان مثل حساب بانکی من پر از صفر و رقمهای درشت باشد! میدانید، داشتم فکر میکردم که این رسمش نیست. یعنی چه که همهاش جودی ابوت برای شما نامه بنویسه؟ کمرش درد گرفت از بس نوشت!من هم دلم میخواهد برای شما نامه بنویسم. تازه، اگر شما برایم نامه بنویسید، من هم یک بهانهٔ دیگر برای جواب دادن پیدا میکنم! اینطوری نامهنگاریهایمان تا ابد ادامه خواهد داشت. چه ایده جذابی!😍 راستی، یادم رفت بگویم که چقدر… خب، چطور بگویم… شما را “تحسین” میکنم! بله، تحسین. خیلی کلمهٔ بیطرفانهای است، نه؟ اما باور کنید که منظورم خیلی بیشتر از تحسین ساده است. شما مثل یک شکلات تلخ و شیرین هستید؛ هم جذاب و مرموز، هم دوستداشتنی و دستنیافتنی.🍫 دیروز داشتم به این فکر میکردم که اگر شما یک کتاب بودید، چه نوع کتابی میشدید؟ یک رمان کلاسیک؟ یک کتاب شعر عرفانی؟ یک کتاب علمی-تخیلی؟ یا شاید یک کتاب آشپزی با دستور غذاهای عجیب و غریب؟ راستش را بخواهید، نمیدانم. شما مثل یک جعبهی پاندورا هستید؛ هر بار که درش را باز میکنم، یک چیز جدید و غیرمنتظره پیدا میکنم.🎁 دربارهی دخترها… خب، من نمیدانم چرا شما اینقدر از آنها بدتان میآید. شاید تجربههای بدی داشتهاید؟ شاید باورتان نمیشود که یک دختر هم میتواند قوی، مستقل و باهوش باشد؟ من نمیخواهم بگویم که همهی دخترها بینقص هستند. ما هم مثل همهی انسانها، اشتباه میکنیم، ضعف داریم و گاهی احمقانه رفتار میکنیم. اما این دلیل نمیشود که همهی ما را با یک چوب برانید. پس لطفاً، خواهشاً، تمنا میکنم که کمی دیدتان را نسبت به دخترها تغییر دهید. به ما فرصت بدهید تا خودمان را ثابت کنیم. به ما اعتماد کنید و ببینید که چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم.🌷 و دربارهی قدتان… راستش را بخواهید، اوایل فکر می کردم کنار شما قدم زدن مثل این بود که یک بچه گربه کنار یک درخت سرو قدم میزند!🌲 اما بعد فهمیدم که قد بلندتان یک مزیت بزرگ است. مثلاً وقتی میخواهیم چیزی را از قفسههای بالایی برداریم، دیگر نیازی نیست روی نوک انگشتانم بایستم! یا وقتی در کنسرت هستیم، دیگر نیازی نیست گردنم را بشکنم تا صحنه را ببینم! شما مثل یک سکوی تماشاچی متحرک هستید!😅 اما جدا از شوخیهایم، میخواستم اعتراف کنم که شما تأثیر عمیقی روی من گذاشتهاید. شما به من یاد دادید که دنیا فقط سیاه و سفید نیست، بلکه پر از رنگهای خاکستری و سایههای مبهم است. شما به من یاد دادید که میشود متفاوت بود و باز هم دوستداشتنی بود. شما به من یاد دادید که میشود رؤیا داشت و برای رسیدن به آنها جنگید🫀 و مهمتر از همه، شما به من یاد دادید که عشق فقط یک کلمهی بیمعنی نیست، 💞بلکه یک تجربهی عمیق و متحولکننده است. البته من نمیگویم که عاشقتان هستم (هنوز نه!). اما اعتراف میکنم که شما جایگاه ویژهای در قلب من دارید. یک جایگاه خیلی بزرگ و خیلی گرم و خیلی… خب، بگذارید دیگر زیادی احساساتی نشوم! پس لطفاً، خواهشاً، تمنا میکنم که شما هم برای من نامه بنویسید. بگذارید این رابطهی یکطرفه کمی متعادل شود! بگذارید من هم شما را بهتر بشناسم. بگذارید من هم به شما بگویم که چقدر سایهی خیالانگیزتان را دوست دارم.🙏🏻❤ با احترام منتظرت میمانم روی همان نیمکت چوبی پائیز🍁🖤 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پ. ن1: "منتظرت میمانم روی همان نیمکت چوبی پائیز🍁🖤"خیلی به جودی ابوت حسودی میکند ولی می خواست این موضوع را از بابا لنگ دراز پنهان کند اما نتوانست و همچنین او عشقش را مخفی کرد ولی عاشقانه به بابا لنگ دراز عشق می ورزد. 😁 پ.ن ۲:اوبه دلیل حسادت به جودی ابوت، نام بابا لنگ دراز را عوض کرد. 😐
(0/1000)
مصطفی رفعت
1404/1/24
1