یادداشت مِرگان آبد

        مگر آدم می‌تواند چشم‌هایش را ته رودخانه باز کند؟ آن‌جا تاریک نیست؟ گیاه ندارد؟ ماهی چطور؟ از آن‌جا می‌شود آسمان را دید که حتماً دیگر آبی نیست. ته آب چطور می‌شود فهمید که امروز چند شنبه است؟ نباید صداهای زیادی داشته باشد. آن‌جا گوش‌های آدم پر از مورچه نمی‌شود و کرم‌ها و مارمولک‌ها توی دهان آدم وول نمی‌خورد. زیر سقفی با گچ‌بری‌های آب، در اتاق‌هایی با دیوارهای آب، هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد که دیگری دارد گریه می‌کند...
      
4

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.