یادداشت Chista Rasouli
دیروز
اولین کتابیست که از آنا گاوالدا خواندم. به سنگینیِ آن همه تمجیدی که ازش شنیده بودم، نبود. ایدهها و برخی جزییات را دوست داشتم اما لحن و روایتش خستهام میکرد و راستترش اینکه جاهایی حالم را به هم میزد! بیشترشان شبیه خاطرهگویی بودند، اما گاوالدا بهنظرم، آنقدر که باید، از پسِ «تعریف کردن»شان خوب برنیامده بود. داشتم تصور میکردم مثلاً همان داستان گراز را اگر دنیس جانسون یا ریموند کارور بازنویسیاش کرده بودند، چقدر بیشتر به وجد میآمدم از خواندناش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.