یادداشت زهرا میکائیلی

        دختر و پسر زیر درخت‌ها پناه گرفته‌اند تا خیس نشوند که همان‌وقت دری باز می‌شود و پیرمردی با نقشه‌ای عجیب بیرون می‌آید. پیرمرد از بچه‌ها می‌خواهد با کمک این نقشه بقیه‌ی رنگ‌های رنگین کمان را پیدا کنند و سرزمین خیال را از دست دشمنان نجات دهند. حرفهای پیرمرد تمام نشده که سربازان دشمن از راه می‌رسند و او را به اسارت می‌برند. 
دختر و پسر به دنبال نشانه‌های روی نقشه راه می‌افتند تا مدادهای رنگین کمان را یکی یکی پیدا کنند.
      
75

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.