یادداشت niyayesh
1403/5/6
نویسنده در کتاب «مرگ و زندگی» داستان بلا و ادوارد رو با تغییر جنسیت اونها روایت میکنه. نویسنده برای اینکه اثبات کنه جنسیت در داستانش تاثیرگذار نبوده و پاسخی به انتقادات بده، جنسیتهای تمام شخصیتهای مجموعه گرگ و میش رو (به جز پدر و مادر بلا) تغییر میده. در این داستان ادیس (ادوارد) به عنوان یه دختر خونآشام ظاهر میشه و بیوفورت پسری در نقش بلاست. داستان با تغییرات بسیار جزئی روایت میشه و از زبان بیوفورته. درمورد داستان، باید بگم که هیچ تغییرات اساسی یا جذابی اعمال نشده بود. چهار کتاب اول، یه سری اتفاقات رو بیان میکردند. در کتاب پنجم همون اتفاقات از زبان یه شخصیت دیگه (ادوارد) بیان میشدند. بسیار شوکه شدم که در این کتاب دوباره با داستان تکراری رو به رو شدم. جلد پنجم تنها به این خاطر جذاب نمود پیدا کرد که ادوارد شخصیتی بود که طرز تفکر متفاوتی داشت و برام جدید بود که داستان رو از زاویه دید متفاوتی بخونم. درسته که «مرگ و زندگی» یه بازنویسی در سالگرد ده سالگی مجموعه هست، اما انتظار میرفت که داستان و حرف جدیدی به همراه داشته باشه. در طول داستان هدف نویسنده محقق نشده بود. باید قبول کرد که زن و مرد تفاوتهای زیادی دارن، از جمله روحیات، افکار و... . بنابراین در نوشتن داستان، جنسیت شخصیتها خیلی مهمه. نمیشه بدون نادیده گرفتن چیزهایی که جزو همیشگی و طبیعی هر جنسیت هست، داستانی نوشت. به طور خلاصه، با عوض شدن جنسیت شخصیتها، داستان عجیب و غریب شده بود و نقشهای اونا نادیده گرفته شده بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.