یادداشت Niloufar
1403/10/30
من سر این کتاب چقدر حرص خوردم. ایده ای ناب اما داستان پردازی و چینش وقایع بد! حاوی کمی اسپویل ! نویسنده دنیایی را به تصویر میکشد که ویروسی حیوانات را مبتلا کرده و دیگر گوشت آنها قابل مصرف نیست و انسانها تصمیم میگیرند نسلی از انسانها را پرورش دهند و میل نمایند. همان ابتدای داستان نویسنده یک خط داستان اصلی ایجاد میکند که به شدت عجیب است و مخاطب را درگیر میکند که خب آخرش چی میشود در خط اصلی داستان من انسانی و من حیوانی روبه روی هم قرار میگیرند، در هم حل میشوند ..من هم انسانم و میپرورم و میپرورانم اما حیوانم.... من هم حیوانم و میکشم و میکشم اما انسانم!!! اما همینجای امر نویسنده شروع میکند که زوایای آن دنیا را نشان دهد اگر بخواهم که مثال بزنم انگار نویسنده یک سفره ی رنگارنگ میچیند و وعده ی اصلی بسیار وسوسه برانگیز است اما هنگامی که میخواهی بدانی طعم وعده ی اصلی چیست میزبان نمیگذارد و برای شما از مخلفات تعریف میکند! به نظرم وقایعی مثل شکار انسانها مثل آزمایشگاه ژنتیک انسانها نباید اخر داستان آورده میشد آنجاها دیگر ما مشتاق خط روند اصلی بودیم به نظرم باید پر اخت بهتری میشد . شاید باید در دو جلد نوشته میشد یا دو بخش . اول باید از زشتی های آن دنیا به ستوه می آمدیم بعد ما را به مسایل عشقی وارد میکرد! در نهایت آیا انسان مدرن میتواند همچین ارزشهای جدیدی را پایه گذاری کند و به اخلاقیات پشت کند؟ قطعا بله. و این لزوما همیشه بد نیست! انسانها در زیست شناسی در رده ی جانوران هستند و از لحاظ زیست شناسی رفتارهای ما هم به عنوان یک گونه کنار گونه های دیگر سنجیده میشود بقا تنها قاعده ی ژن هاست !! فقط انسانها روش های جذابتری! برای بقا پیدا میکنند!!!!!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.