یادداشت زینب
4 روز پیش
«من این برای نام نکردم ضحاک! ما دخترانِ جمشیدیم؛ جهان به داد میگستریم و خود ارّه میشویم!» #از_متن_کتاب این کتاب، دومین نمایشنامهایه که از #بهرام_بیضائی خوندم و لذت بردم. کتاب شاملِ سه پرده است که با اینکه زمان و موقعیت و شخصیتها با هم فرق دارن، ولی پیام و مفهومشون بسیار به هم نزدیکه و در اصل هر کدوم به شکلی یادآورِ «هزار و یک شب و شهرزادِ قصهگو» هستن. پردهیاول: هزارو یکمین شبی که شهرناز و ارنواز (دختران جمشید) همسر ضحاک هستن، که قطعا داستان ضحاک و ظلم و جنایتش رو میدونید… پردهی دوم: یک مترجم ایرانی که به خواستِ حاکم، کتاب «هزارافسان» یا «هزار ویک شب» رو به عربی ترجمه کرده ولی نمیدونست قراره در پایانِ کار به جای پاداش چه ظلمی نصیبش بشه و چه عاقبتی در انتظارِ همسر و خواهرشه. پردهی سوم: زنی که به شوهرش اعلام میکنه قراره امشب به استقبال مرگ بره! این مورد رو در نظر داشته باشید که متنِ سنگین و سختی داره، از کلمههایی استفاده شده که شاید گاهی برای درستخوندن و درستفهمیدنشون نیاز به جستجو داشتم ولی این سختی به شکلی بود که باعث میشد بیشتر دوستش داشته باشم و قلم آقای بیضائی رو بیشتر تحسین کنم. چیزی که تو این کتاب برای من خیلی ارزشمنده، حضور پررنگِ شخصیتهای زنه؛ زنان شجاعی که هرکدوم به شکلی اسیر اشخاص، افکار یا اعتقاداتِ نادرستی شدن و با هوش، شجاعت و صبرشون تو این مسیر مبارزه میکنن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.