یادداشت سید رمضان حسینی

                مهم‌ترین چیزی که از کتاب یاد گرفتم اینه که غرب کفرش هم مسیحیه.

یکی دوماهه که نتونستم از فصل ۷ جلوتر برم. پس همین‌جا می‌ذارمش کنار. فقط چند تا نکته:
*****
چند ماه قبل از خوندن این داشتم فصلنامه ترجمان رو می‌خوندم. تو یکی از مقالاتش راجع به کوتاه قدی می‌گفت که تقریبا تمام جوامع انسانی رویکردی شدیدا منفی به مردان کوتاه قد دارند. بعدش نویسنده سعی می‌کرد با ادبیات روان‌شناسی تکاملی بگه چرا اینطوریه.
همون موقع هم زمان داشتم شرح امام بر حدیث جنود عقل و جهل رو می‌خوندم و پیش خودم تصور می‌کردم که اگر این رو به امام می‌گفتیم قطعا از اون به عنوان یکی از مثال‌های فطرت تو زمینه نفرت از نقص ذکر می‌کرد.
منظورم اینه که برای ما آدمایی که مدام داریم سعی بین علم تجربی و دین می‌کنیم خوبه که بفهمیم بعضی چیزا تو هر دو طرف مورد بحثن و ادبیات و توجیهات خودشون رو دارن.
*****
مهم‌ترین چیزهایی که برام جذاب بود تو این کتاب یکی بحث نوع نگاه متفاوت شرقی‌ها به دین بود (که همزمان هم شده بود با خوندن یکی دو تا مقاله مرتبط تو ترجمان) و کلی سوال برام به وجود آورد. یکی هم بحث‌های تطبیقی بین ادیان مناسک تو جغرافیاهای مختلف بود.
*****
مهم‌ترین عنصر رو اعصاب کتاب هم شخص نویسنده بود. از نظر من به وضوح آدمی بود که روی مسیحیت و تا حدودی یهودیت تسلط داشت. آشنایی خوبی هم با شرق آسیایی‌ها هم داشت. از چند تا قبیله و آیین هاص دیگه هم چیزهایی شنیده بود. و بدترین نکته‌ش این بود که حس می‌کردم می‌خود اصرار کنه که ببینید من «همه» رو برسی کردم ها! ضمن این که مدام نگاه از بالا به پایین یک دانشمند سفید پوست غربی رو حس می‌کردم. اینا برام شدیدا آزاردهنده بود.
        

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.